screwy

/ˈskruːi//ˈskruːɪ/

معنی: خل، گمراه کننده، عجیب و غریب
معانی دیگر: (خودمانی) خل، غیرعادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: screwier, screwiest
(1) تعریف: (slang) crazy.
مشابه: nutty

(2) تعریف: odd, eccentric, or unbalanced.
مشابه: eccentric

جمله های نمونه

1. Pat's always coming up with screwy ideas.
[ترجمه گوگل]پت همیشه ایده های بدی را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]پت تو همیشه با کاره ای مضحکی سر و کار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's a bit screwy.
[ترجمه گوگل]او کمی بداخلاق است
[ترجمه ترگمان]او کمی خل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What a screwy idea!
[ترجمه گوگل]چه ایده بدی!
[ترجمه ترگمان]چه فکر احمقانه ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It sounded like a pretty screwy idea to me.
[ترجمه گوگل]به نظر من یک ایده بسیار بد به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر من که ایده احمقانه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was screwy, but so was everything else in this case.
[ترجمه گوگل]پیچ خورده بود، اما همه چیز در این مورد هم همینطور بود
[ترجمه ترگمان]این کار احمقانهای بود، اما در این مورد هم چیز دیگری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Just another screwy episode in a tournament filled with foibles.
[ترجمه گوگل]فقط یک اپیزود پرخاشگر دیگر در یک تورنمنت پر از مشکلات
[ترجمه ترگمان]فقط یه حادثه احمقانه دیگه تو یه مسابقه که از foibles پر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She has these screwy theories about how crystals can cure all kinds of illnesses.
[ترجمه گوگل]او این تئوری‌های نادرست را در مورد اینکه کریستال‌ها می‌توانند انواع بیماری‌ها را درمان کنند، دارد
[ترجمه ترگمان]او این تیوری های مضحکی را در مورد این که چگونه بلورها می توانند انواع بیماری ها را درمان کنند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How is ability adjusted when is psychology screwy over?
[ترجمه گوگل]چگونه توانایی تنظیم می شود زمانی که روانشناسی به پایان رسیده است؟
[ترجمه ترگمان]وقتی که روان شناسی سر کار مضحکی می آید، توانایی تنظیم می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For any possible screwy configuration, you can find a beta user who has it.
[ترجمه گوگل]برای هر پیکربندی پیچی احتمالی، می‌توانید یک کاربر بتا که آن را دارد پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]برای هر گونه پیکربندی مضحکی، شما می توانید یک کاربر بتا را پیدا کنید که آن را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The building is shown gyroidal, from ground floor screwy all the time up, turned round 90 degrees full to attic.
[ترجمه گوگل]ساختمان به شکل ژیروید، از طبقه همکف همیشه پیچ‌دار به بالا، چرخش 90 درجه کامل به سمت اتاق زیر شیروانی نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]ساختمان gyroidal نشان داده شده است که از طبقه همکف ساختمان زمین تا نود درجه پر از اتاق زیر شیروانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its appearance looks very fearsome really, it that is particularly thick black truncal extend the sky to full moon with screwy branch, just like the devil of a ferocious.
[ترجمه گوگل]ظاهر آن واقعاً بسیار ترسناک به نظر می رسد, آن که به خصوص ضخیم تنه سیاه و سفید است, آسمان را با شاخه پیچ دار تا ماه کامل گسترش می دهد, درست مانند شیطان درنده
[ترجمه ترگمان]ظاهر و ظاهرش خیلی ترسناک به نظر می رسد، و این نشان می دهد که آسمان تیره و ضخیم است و آسمان را با شاخه ای عظیم پوشانده است، درست مثل شیطان درنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His work as the most imposing member of the superbly screwy sketch trio We are Klang had made him a cult comedian.
[ترجمه گوگل]کار او به عنوان مهیج ترین عضو گروه سه گانه ما کلانگ فوق العاده اسکچ، او را به یک کمدین کالت تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]کار او به عنوان the اعضای گروه بسیار مضحک این گروه بسیار مضحک، او را به یک بازیگر کمدی تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. War Dog ( Spanish fighting dogs ): attack dropped in a pathetic attempt to make him less screwy.
[ترجمه گوگل]سگ جنگی (سگ‌های مبارز اسپانیایی): حمله در تلاشی رقت‌انگیز انجام شد تا او را کم‌تر کند
[ترجمه ترگمان]سگ جنگی (سگ های جنگی اسپانیایی): حمله در تلاش رقت انگیز برای وادار کردن او به مضحکی به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خل (صفت)
light, abnormal, crackpot, mad, nuts, dotty, flighty, strange, queer, half-baked, light-minded, off-beat, off-color, off-colour, queerish, screwy

گمراه کننده (صفت)
sinuous, delusive, deceptive, illusory, seductive, sinister, illusive, delusory, screwy

عجیب و غریب (صفت)
quizzical, exotic, odd, freakish, rum, peculiar, queer, outlandish, oddball, rococo, screwy, unearthly

انگلیسی به انگلیسی

• weird, strange, odd; ridiculous, absurd; crazy, insane (slang)
if you say that someone is screwy, you mean that they are slightly mad or eccentric; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس