عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) not working well; broken.
- This new phone is screwed up. It won't ring.
[ترجمه پرهام] این موبایل جدید به فنا رفته دیگه زنگ نمیخوره|
[ترجمه گوگل] این گوشی جدید خراب شده زنگ نمی زند[ترجمه ترگمان] این موبایل جدید به فنا رفته حلقه نخواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have to go to the doctor because my knee is screwed up.
[ترجمه سینا] من باید به دکتر برم چون زانوی من بگا رفته|
[ترجمه Atefe] باید برم دکتر . چون زانوم داغون شده|
[ترجمه رقیه نوروزی] جمع کرد. He screwed up his lips او لب هایش را جمع کرد|
[ترجمه گوگل] باید برم دکتر چون زانوم پیچ خورده[ترجمه ترگمان] من باید برم پیش دکتر چون زانوم داغونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید