screaming

/ˈskriːmɪŋ//ˈskriːmɪŋ/

معنی: بی نهایت
معانی دیگر: جیغ زننده، جارزن، جیغ جیغو، اهل جیغ و داد، تکان دهنده، چشمگیر، شگفت آور، فریاد زننده، بفریاد اورنده، روده برکننده، جالب، جلوه گر، عالی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: producing or uttering screams.

(2) تعریف: boldly attracting attention.

- a screaming newspaper headline
[ترجمه گوگل] تیتر یک روزنامه جیغ
[ترجمه ترگمان] یک تی تر روزنامه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) provoking screams, esp. of laughter.
اسم ( noun )
مشتقات: screamingly (adv.)
• : تعریف: the act or noise of one that screams.

جمله های نمونه

1. our growing cities are screaming for water
شهرهای در حال رشد ما برای آب فریاد می زنند.

2. The kids were screaming with delight.
[ترجمه گوگل]بچه ها از خوشحالی جیغ می زدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از خوشحالی جیغ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The women were screaming and in a frenzy to get home.
[ترجمه گوگل]زن ها فریاد می زدند و در دیوانگی برای رسیدن به خانه بودند
[ترجمه ترگمان]زن ها جیغ می کشیدند و دیوانه وار به خانه برمی گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Will found himself immediately surrounded by screaming fans.
[ترجمه گوگل]ویل بلافاصله خود را در محاصره طرفدارانی که فریاد می زدند، یافت
[ترجمه ترگمان]ویل خود را در محاصره طرفداران جیغ و فریاد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He covered her mouth to stop her from screaming.
[ترجمه گوگل]جلوی دهانش را گرفت تا فریاد نزند
[ترجمه ترگمان]دهانش را پوشیده بود تا از جیغ و فریاد جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She lay there screaming in agony.
[ترجمه گوگل]او آنجا دراز کشیده بود و از اندوه فریاد می زد
[ترجمه ترگمان]در حالی که از درد جیغ می کشید، دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A tumult of shouting and screaming came from within the house.
[ترجمه گوگل]صدای جیغ و فریاد از داخل خانه بلند شد
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد و فریاد از درون خانه به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The kids were screaming with excitement.
[ترجمه گوگل]بچه ها از هیجان جیغ می زدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از فرط هیجان جیغ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Women were screaming; some of the houses nearest the bridge were on fire.
[ترجمه گوگل]زنان فریاد می زدند برخی از خانه های نزدیک به پل در آتش سوختند
[ترجمه ترگمان]زنان فریاد می زدند، بعضی از خانه ها به پل نزدیک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. People ran for the exits, screaming out in terror.
[ترجمه گوگل]مردم به سمت در خروجی ها دویدند و از وحشت فریاد می زدند
[ترجمه ترگمان]مردم به طرف خروجی ها فرار می کردند و با وحشت جیغ می کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The baby was screaming itself hoarse.
[ترجمه گوگل]بچه با صدای خشن جیغ می زد
[ترجمه ترگمان]بچه داشت جیغ می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inside most of us is a small child screaming for attention.
[ترجمه گوگل]درون اکثر ما یک کودک کوچک است که برای جلب توجه فریاد می زند
[ترجمه ترگمان]درون اکثر ما کودک کوچکی است که برای جلب توجه جیغ می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Janet became hysterical and began screaming.
[ترجمه گوگل]جانت هیستریک شد و شروع کرد به جیغ زدن
[ترجمه ترگمان]ژانت عصبی شد و شروع به جیغ زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those cats have been screaming for hours.
[ترجمه گوگل]آن گربه ها ساعت ها است که فریاد می زنند
[ترجمه ترگمان] اون گربه ها چند ساعته که دارن جیغ میزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The baby was kicking and screaming.
[ترجمه گوگل]بچه لگد می زد و جیغ می زد
[ترجمه ترگمان]بچه لگد می زد و جیغ می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نهایت (صفت)
extreme, intolerable, screaming

انگلیسی به انگلیسی

• shrieking, screeching; shouting, yelling; striking, noticeable; hilarious, extremely funny (slang)

پیشنهاد کاربران

جیغ زدن
بی نهایت, بیش از حد
Scream و screaming هر دو به معنای جیغ زدن هستند.
نق نقو
جیغ جیغو
جار و جنجال راه انداختن
جیغ زدن
جیغ کشیدن
جیغ جیغو

بپرس