قشقرق به پا کردن؛ شلوغش کردن؛ کولی بازی راه انداختن؛ داد و بیداد راه انداختن
... [مشاهده متن کامل]
اگه خبر به روزنامه ها برسه، اون مستقیم میاد اینجا و قشقرق به پا می کنه
پیرزنِ کیمونو پوش پشت پیشخوان به خاطر خراب کردن غذا داد و بیداد راه انداخت .
بعید است که نگرش متضاد آلمانی ها نسبت به اصلاحات را بشود تغییر داد: آنها نیاز به تغییر را می پذیرند، اما زمانی که باید برای ملاقات با پزشک خود پول پرداخت کنند، کولی بازی راه می اندازند.
قصد داشتم داد و بیداد راه بندازم و بهش بگم در مورد اون چی فکر می کردم.
بازرس تروتر: شما می گید داشتید نامه می نوشتید وقتی صدای جیغ خانم رالستون را شنیدید؟
خانم کازول: بله.
تروتر: و با عجله از روی میز تحریر بلند شدید و وارداینجا شدید؟
خانم کازول: بله.
تروتر: و با این حال به نظر می رسه هیچ نامه ناتمامی روی میز تحریر در کتابخانه وجود نداره.
خانم کازول: من اون رو با خودم آوردم. ( او کیف دستی اش را باز می کند، نامه ای بیرون می آورد، به سمت چپ بازرس تروتر می رود و آن را به او می دهد. )
تروتر: می دونی، من اگه در حال نامه نوشتن باشم و ناگهان صدای داد و بیدا یا فریاد بشنوم، فکر نمی کنم قبل از اینکه برم ببینم چه خبره، فرصتی برای برداشتن، تا کردن، و گذاشتن نامه ی ناتمام در کیفم داشته باشم.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تله موش، # اثر آگاتا کریستی
این ها مترادف هم هستن 👇
scream / shout blue murder = scream / shout bloody murder
◾ It means " complain very loudly "
الم شنگه به راه انداختن - با داد و بیداد شکایت کردن