کلمه "scratched" شکل گذشته فعل "scratch" است و معانی مختلفی دارد. در زیر به برخی از این معانی و مثال هایی برای هر کدام اشاره می کنم:
### ۱. خراشیدن یا جراحت دادن به پوست
معنی: به معنای ایجاد خراش یا آسیب جزئی به پوست یا سطحی نرم.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال 1: He accidentally scratched his arm on the bush.
( او به طور تصادفی بازویش را روی درختچه خراشید. )
- مثال 2: The cat scratched the furniture again.
( گربه دوباره مبلمان را خراشیده است. )
- مثال 3: She scratched her leg while hiking through the tall grass.
( او در حین پیاده روی در علف های بلند، پایش را خراشید. )
### ۲. حذف یا خط زدن اطلاعات
معنی: به معنای قید یا نوشتن اطلاعات و سپس خط زدن یا حذف آنها.
- مثال 1: She scratched that idea off the list because it wasn't feasible.
( او آن ایده را از لیست خط زد چون عملی نبود. )
- مثال 2: After thinking it over, he scratched his initial plan and made a new one.
( بعد از فکر کردن به آن، او برنامه اولیه اش را حذف و یک برنامه جدید ساخت. )
- مثال 3: The coach scratched the player from the starting lineup due to injury.
( مربی، بازیکن را به دلیل مصدومیت از ترکیب اصلی حذف کرد. )
### ۳. صدا دادن به وسیلهٔ خراشیدگی
معنی: به معنای ایجاد یک صدا به وسیله خراشیدن یا مالیدن چیزی به یک سطح.
- مثال 1: The record scratched, interrupting the music.
( صفحه گرامافون خراشیده شد و موسیقی را قطع کرد. )
- مثال 2: He scratched the surface of the vinyl, causing a weird sound.
( او سطح وینیل را خراشید و صدای عجیبی ایجاد کرد. )
- مثال 3: The cat scratched on the door, wanting to be let in.
( گربه روی در خراشید تا بخواهد وارد شود. )
منبع CHATGPT 4o mini
### ۱. خراشیدن یا جراحت دادن به پوست
معنی: به معنای ایجاد خراش یا آسیب جزئی به پوست یا سطحی نرم.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال 1: He accidentally scratched his arm on the bush.
( او به طور تصادفی بازویش را روی درختچه خراشید. )
- مثال 2: The cat scratched the furniture again.
( گربه دوباره مبلمان را خراشیده است. )
- مثال 3: She scratched her leg while hiking through the tall grass.
( او در حین پیاده روی در علف های بلند، پایش را خراشید. )
### ۲. حذف یا خط زدن اطلاعات
معنی: به معنای قید یا نوشتن اطلاعات و سپس خط زدن یا حذف آنها.
- مثال 1: She scratched that idea off the list because it wasn't feasible.
( او آن ایده را از لیست خط زد چون عملی نبود. )
- مثال 2: After thinking it over, he scratched his initial plan and made a new one.
( بعد از فکر کردن به آن، او برنامه اولیه اش را حذف و یک برنامه جدید ساخت. )
- مثال 3: The coach scratched the player from the starting lineup due to injury.
( مربی، بازیکن را به دلیل مصدومیت از ترکیب اصلی حذف کرد. )
### ۳. صدا دادن به وسیلهٔ خراشیدگی
معنی: به معنای ایجاد یک صدا به وسیله خراشیدن یا مالیدن چیزی به یک سطح.
- مثال 1: The record scratched, interrupting the music.
( صفحه گرامافون خراشیده شد و موسیقی را قطع کرد. )
- مثال 2: He scratched the surface of the vinyl, causing a weird sound.
( او سطح وینیل را خراشید و صدای عجیبی ایجاد کرد. )
- مثال 3: The cat scratched on the door, wanting to be let in.
( گربه روی در خراشید تا بخواهد وارد شود. )
منبع CHATGPT 4o mini
خط وخش و جای مالیدن روی ماشین.
مثال:
This car is scratched.
این ماشین [به جایی] مالیده شده.
مثال:
این ماشین [به جایی] مالیده شده.
1. زدن یا خوردن خط و خشی رو روی یک سطح.
2. خارج شدن از یک لیست یا برنامه تعیین شده.
3. گرفتن کسی یا چیزی از روی یک لیست یا فهرست مثلا"اسمت از لیست بعدین خواهیم برداشت".
4. کار کردن با یک ساز بروی آن قلم اونو نمکنه بوده یا تغییری ایجاد کرده.
منبع Ai CHATGPT 3. 50
2. خارج شدن از یک لیست یا برنامه تعیین شده.
3. گرفتن کسی یا چیزی از روی یک لیست یا فهرست مثلا"اسمت از لیست بعدین خواهیم برداشت".
4. کار کردن با یک ساز بروی آن قلم اونو نمکنه بوده یا تغییری ایجاد کرده.
منبع Ai CHATGPT 3. 50
خش دار، خش خورده، خراش دار، مخطّط
scratched paint
رنگ خش دار
رنگ خش دار
چنگ زده
خراشیدن