scratch that itch

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
رفع هوس / ارضای نیاز درونی / انجام کاری که مدت ها دلت می خواسته
در زبان محاوره ای:
دل تو خنک کن، هوس تو برطرف کن، اون کاری که مدت ها می خواستی رو بکن، خودتو راحت کن
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – تمایلی ) :
انجام دادن کاری که مدت ها در ذهن یا دل فرد بوده و حالا بالاخره انجامش می ده
مثال: I finally took that trip to Japan—just had to scratch that itch.
بالاخره رفتم ژاپن—مدت ها بود دلم می خواست، باید دل مو خنک می کردم.
2. ( استعاری – خلاقانه ) :
پرداختن به علاقه یا پروژه ای که فرد مدت ها بهش فکر می کرده یا براش اشتیاق داشته
مثال: Writing that novel really scratched an itch I’ve had for years.
نوشتن اون رمان واقعاً یه هوس قدیمی رو برطرف کرد.
3. ( محاوره ای – لحظه ای ) :
انجام یه کار لذت بخش یا هیجانی برای ارضای حس لحظه ای یا کنجکاوی
مثال: I bought that weird gadget just to scratch the itch.
اون وسیله عجیب رو فقط برای رفع کنجکاوی خریدم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
satisfy a craving – indulge – fulfill a desire – act on impulse – go for it