scrappy

/ˈskræpi//ˈskræpi/

معنی: پاره پاره، تکه تکه
معانی دیگر: نامربوط، درهم و برهم، مغشوش، نامرتب، نامنظم، مشتمل بر چیزهای دور انداخته یا قراضه، خرت و پرت، اوراق، اهل جنگ و مرافعه، دعوایی، ستیزه جو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: scrappier, scrappiest
مشتقات: scrappiness (n.)
• : تعریف: consisting of bits and pieces; fragmentary, disconnected, or raggedy.
صفت ( adjective )
حالات: scrappier, scrappiest
مشتقات: scrappily (adv.), scrappiness (n.)
(1) تعریف: (informal) easily incited to fight or argue; combative; quarrelsome.

(2) تعریف: intensely competitive.

- a scrappy little boxer
[ترجمه گوگل] یک بوکسور کوچولو
[ترجمه ترگمان] یک boxer کوچک،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. scrappy memories
خاطرات مغشوش

2. The concert was rather a scrappy affair.
[ترجمه گوگل]کنسرت نسبتاً یک ماجرای بیهوده بود
[ترجمه ترگمان]این کنسرت یک خرده کار اسکراپی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm afraid your last essay was a very scrappy piece of work.
[ترجمه گوگل]می ترسم آخرین انشای شما یک کار بسیار ناقص باشد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه آخرین مقاله شما یک piece کار scrappy بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The final chapter is no more than a scrappy addition.
[ترجمه گوگل]فصل پایانی چیزی بیش از یک افزوده کوچک نیست
[ترجمه ترگمان]فصل آخر چیزی بیش از یک متمم خبری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The note was written on a scrappy bit of paper.
[ترجمه گوگل]یادداشت روی یک تکه کاغذ نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]یادداشت بر روی یک تکه کاغذی نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The garden was empty apart from a few scrappy shrubs.
[ترجمه گوگل]باغ به غیر از چند بوته ضایعات خالی بود
[ترجمه ترگمان]این باغ از چند بوته کوچک اسکراپی خالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both he and Roberts, scrappy, even a bit shrewish here, took huge pay cuts to play opposite each other.
[ترجمه گوگل]هم او و هم رابرتز، که در اینجا بی ارزش و حتی کمی زرنگ بودند، دستمزدهای زیادی را کاهش دادند تا مقابل هم بازی کنند
[ترجمه ترگمان]هم او و هم رابرتس، که گاه گاهی کمی shrewish شده بودند، مبالغ هنگفتی برای بازی مقابل یکدیگر صرف می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can he afford an infield grounder from the scrappy player, which could lead to a double play?
[ترجمه گوگل]آیا او می‌تواند از طریق بازیکن ضایعاتی که می‌تواند منجر به بازی مضاعف شود، یک توپ درون زمینی بخرد؟
[ترجمه ترگمان]می تونه یه grounder infield رو از the player بگیره که می تونه به یه نمایش دو نفره منتهی بشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Though when he thought of his scrappy essay he quaked rather.
[ترجمه گوگل]هر چند وقتی به مقاله ی ناقص خود فکر کرد، بیشتر به خود لرزید
[ترجمه ترگمان]هر چند وقتی مقاله اسکراپی را در ذهن خود مجسم می کرد، می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Kerry and Weld are both scrappy former prosecutors who have shown in past campaigns that they can fight hard.
[ترجمه گوگل]کری و ولد هر دو دادستان‌های پیشین بی‌مصرفی هستند که در مبارزات انتخاباتی گذشته نشان داده‌اند که می‌توانند سخت مبارزه کنند
[ترجمه ترگمان]کری و Weld هر دو scrappy سابق هستند که در مبارزات گذشته نشان داده اند که می توانند با سختی مبارزه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It looked a scrappy goal, but slightly better once I had seen what really happened on the telly.
[ترجمه گوگل]به نظر یک گل ناقص بود، اما زمانی که دیدم واقعاً در تلویزیون چه اتفاقی افتاده، کمی بهتر شد
[ترجمه ترگمان]یک هدف scrappy به نظر می رسید، اما وقتی دیدم واقعا روی تلویزیون چه اتفاقی افتاد، کمی بهتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After a scrappy opening, Haslemere took the lead when James Simpson fired in a rebound.
[ترجمه گوگل]پس از یک باز شدن نامناسب، هاسلمر با شلیک جیمز سیمپسون در یک ریباند پیش افتاد
[ترجمه ترگمان]بعد از یک مراسم گه گاه و بیگاه، وقتی جیمز سیمپسون به جای اولش شلیک کرد، Haslemere رهبری را به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His fried eggs were a bit scrappy: they needed a woman's touch.
[ترجمه گوگل]تخم‌مرغ‌های سرخ‌شده‌اش کمی خرد شده بود: به لمس یک زن نیاز داشتند
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ نیمرو، کمی اسکراپی بود، آن ها به یک زن نیاز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The final chapter is no more than a scrappy addition with rather a lot of photographs of by now familiar faces from November 198
[ترجمه گوگل]فصل پایانی چیزی بیش از یک افزوده ناقص با تعداد زیادی عکس از چهره های آشنای نوامبر 198 نیست
[ترجمه ترگمان]بخش پایانی بیش از یک سال است که به اضافه تعداد زیادی عکس از چهره های آشنا از نوامبر ۱۹۸ تا کنون وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. C., is one smart, scrappy feline.
[ترجمه گوگل]سی، یکی از گربه سانان باهوش و خراشیده است
[ترجمه ترگمان]C, یک گربه باهوشه، گربه scrappy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاره پاره (صفت)
ragged, fragmentary, fragmental, dilapidated, scrappy, torn to pieces

تکه تکه (صفت)
torn, scrappy, piecemeal, patchy, slatey, slaty

تخصصی

[] ناپیوسته

انگلیسی به انگلیسی

• made of scraps, composed of fragments; fragmentary, disconnected; quarrelsome, fond of fighting, argumentative
if you describe something as scrappy you mean that it is does not seem to be well organized.

پیشنهاد کاربران

۱. آشفته. نابسامان. درهم برهم، مغشوش ۲. نامنظم. نامرتب ۳. دعوایی. اهل کلنجار. مثل خروس جنگی
مثال:
I'm afraid your last essay was a very scrappy piece of work.
متاسفانه آخرین مقاله شما یک کار خیلی نامنظم و مغشوش بود.
determined, argumentative, or pugnacious.
مصمم، ستیزه جو
سخت کوش
سرسخت و یه دنده
✔️اهل جنگ و مرافعه، دعوایی، ستیزه جو
He is a scrappy lawyer and shows no mercy to any opponent
سمج

بپرس