🔹 معادل فارسی پیشنهادی: به زور زندگی را گذراندن / با کمترین امکانات دوام آوردن / با ته مونده ی منابع، ادامه دادن
🔹 مثال ها:
We’re scraping by until I find a better job. داریم به زور زندگی رو می گذرونیم تا شغل بهتری پیدا کنم.
... [مشاهده متن کامل]
Even with two incomes, they barely scrape by. حتی با دو درآمد، فقط به زور دارن دوام می آرن.
Artists often scrape by in the early stages of their careers. هنرمندان اغلب در شروع حرفه شون با سختی مالی روبه رو هستن.
🔹 مترادف ها: struggle financially • get by • barely survive • live hand - to - mouth • make ends meet poorly
🔹 مثال ها:
We’re scraping by until I find a better job. داریم به زور زندگی رو می گذرونیم تا شغل بهتری پیدا کنم.
... [مشاهده متن کامل]
Even with two incomes, they barely scrape by. حتی با دو درآمد، فقط به زور دارن دوام می آرن.
Artists often scrape by in the early stages of their careers. هنرمندان اغلب در شروع حرفه شون با سختی مالی روبه رو هستن.
🔹 مترادف ها: struggle financially • get by • barely survive • live hand - to - mouth • make ends meet poorly
در امتحان ( ناپلئونی پاس کردن )
Just succeed in passing it = I scraped by in the exam
طی کردن و گذروندن ( یه شرایط سخت ) - به سر کردن - مثلا گذراندن با حقوق اندک یا گذروندن یه امتخان سخت
پول بخور و نمیر