scrap along

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: با سختی و حداقل ها زندگی کردن / به زور ادامه دادن زندگی / با ته مونده ها گذران کردن
🔹 مثال ها:
They scraped along on one small salary after the layoff. بعد از اخراج، با یه حقوق کم به زور زندگی رو ادامه دادن.
...
[مشاهده متن کامل]

We scraped along during college with part - time jobs and instant noodles. دوران دانشگاه رو با کار پاره وقت و نودل فوری گذروندیم.
He scraped along until his business finally took off. با سختی زندگی کرد تا بالاخره کسب وکارش رونق گرفت.
🔹 مترادف ها: scrape by • eke out a living • get by • barely survive • live hand - to - mouth