scraggy

/ˈskræɡi//ˈskræɡi/

معنی: لاغر، خشن، دارای دندانههای غیر منظم
معانی دیگر: دارای برآمدگی های تیز، دندانه دندانه، تیغ تیغ، اره مانند، برنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: scraggier, scraggiest
مشتقات: scraggily (adv.), scragginess (n.)
(1) تعریف: thin or scrawny.
مشابه: emaciated, gaunt, scrawny, skinny

(2) تعریف: irregular or jagged in shape.

جمله های نمونه

1. scraggy cliffs
صخره های برنده

2. Processing range: The automatism coloring of scraggy graphic and context. It uses common electrophoresis lacquer and usually use red, yellow, blue, and black.
[ترجمه گوگل]محدوده پردازش: رنگ آمیزی خودکار گرافیک و زمینه از لاک الکتروفورز معمولی استفاده می کند و معمولا از قرمز، زرد، آبی و سیاه استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]گستره پردازش: رنگ سرخ رنگی از گرافیک و بافت عریان آن از لاک و لاک با الکتروفورز متداول استفاده می کند و معمولا از رنگ های قرمز، زرد، آبی و سیاه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Carol: Oh, no, my snapper scraggy. It's supposed to shrink a little when you cook it.
[ترجمه گوگل]کارول: اوه، نه، قیچی من خراشیده است قرار است هنگام پختن آن کمی جمع شود
[ترجمه ترگمان] اوه، نه، بچه باز بیچاره قرار بود وقتی آشپزی کنی کمی بزرگ تر بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They gobbled salads and tore at scraggy chicken, played cards raucously together and pampered each other's children, until the afternoon lunch-break lulled them into sleep.
[ترجمه گوگل]آنها سالادها را می خوردند و مرغ های ضخیم را پاره می کردند، با هم کارت بازی می کردند و بچه های یکدیگر را ناز می کردند، تا اینکه بعد از ظهر ناهار آنها را به خواب برد
[ترجمه ترگمان]به سالاد می خوردند و در مرغ دانی می کردند، ورق ورق می خوردند و بچه های یکدیگر را ناز می کردند تا بعد از ظهر که ناهار بعد از ظهر آن ها را به خواب فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Looking over them was a wrinkled, scraggy hag.
[ترجمه گوگل]نگاه کردن به آنها چروکیده و خراشیده بود
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به آن ها، یک پیرزن پرچین و چروک و پرچین و چروک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was wearing a high-necked pullover to hide his scraggy neck.
[ترجمه علی یارمحمدی] بلوز یقه دار پوشیده بود تا گردن استخوانی اش را پنهان کند.
|
[ترجمه گوگل]او یک پیراهن کش ورزشی یقه بلند پوشیده بود تا گردن خراشیده اش را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]سرش را بالا کرده بود تا گردن scraggy را بپوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He opened his window and hollered down into the courtyard for the scraggy Monkey-boy who had become his slave.
[ترجمه گوگل]پنجره‌اش را باز کرد و به سمت حیاط برای پسرک میمونی که برده‌اش شده بود فریاد زد
[ترجمه ترگمان]پنجره را باز کرد و فریاد زد: - پسری که برده او شده بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most pathetic were their hairless neck, so long and clumsy, caning out like scraggy, disconcerted dragons.
[ترجمه گوگل]رقت انگیزترین آنها گردن بی مو، آنقدر دراز و دست و پا چلفتی بود که مانند اژدهای خراشیده و پریشان بیرون می آمد
[ترجمه ترگمان]خیلی رقت اور بود، گردن بی موی آن ها، آن قدر بلند و دست و پا چلفتی بود، و با یک مشت اژدها عصبانی از آن بیرون می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was not a leaf on the row of trees in front which stood staring at the sky with their scraggy snow-covered branches--a sight which chilled my very bones.
[ترجمه گوگل]هیچ برگی روی ردیف درختان جلویی که با شاخه‌های پوشیده از برف نازک خود به آسمان خیره شده بودند وجود نداشت - منظره‌ای که استخوان‌های من را سرد کرد
[ترجمه ترگمان]در ردیف درختان، برگی نبود که به آسمان خیره شده بود، با شاخه های پوشیده از برف، منظره ای که استخوان هایم یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Well, in that case, I decree that we pack our bags and get our scraggy bottoms out of here.
[ترجمه گوگل]خب، در آن صورت، من حکم می‌کنم که چمدان‌هایمان را ببندیم و کتانی‌های ژولیده‌مان را از اینجا بیرون بیاوریم
[ترجمه ترگمان]خب، در این صورت من حکم می کنم که bags رو جمع کنیم و از اینجا بریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لاغر (صفت)
slight, gaunt, harsh, delicate, wizen, lean, weak, angular, skinny, thin, slim, emaciated, atrophic, spare, meager, exiguous, twiggy, gracile, scrannel, slink, lenten, scraggy, slab-sided, slimpsy, slimsy, unmelodious

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

دارای دندانههای غیر منظم (صفت)
scraggy

انگلیسی به انگلیسی

• scrawny, very skinny, gaunt; jagged, having serrated edges, sharply notched, toothed
scraggy people are unpleasantly thin and bony.

پیشنهاد کاربران

مچاله
She wiped her nose with a well - used, scraggy piece of tissue
زن با دستمال کاغذی ای مستعمل و مچاله بینی اش را پاک کرد.

بپرس