scraggly

/ˈskræɡli//ˈskræɡli/

نابرابر و تنک، کم پشت، کوسه، تنک، تنک a scraggly beard ریش کوسه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: scragglier, scraggliest
• : تعریف: uneven or unkempt; ragged.
مشابه: ragged, shabby

- a scraggly old shirt
[ترجمه گوگل] یک پیراهن کهنه ضخیم
[ترجمه ترگمان] یک پیراهن کهنه و ژولیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a scraggly beard
ریش کوسه

2. There are singles, pairs, and scraggly groups of up to a dozen coming from various directions.
[ترجمه گوگل]گروه‌های مجرد، جفت و نازک تا ده نفر از جهات مختلف می‌آیند
[ترجمه ترگمان]singles، جفت و گروه لاغری که از جهت های مختلف می آیند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These and other shrubs were interspersed with small, scraggly larch and black spruce trees.
[ترجمه گوگل]این درختچه ها و درختچه های دیگر با درختان کوچک کاج اروپایی و صنوبر سیاه پر شده بودند
[ترجمه ترگمان]این بوته های و دیگر بوته های خار پوشیده از کاج و صنوبر سیاه و صنوبر و صنوبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. M ore than three centuries ago, two scraggly French explorers "discovered" the Illinois country and the Native Americans who had lived there since prehistoric times.
[ترجمه گوگل]بیش از سه قرن پیش، دو کاشف سرسخت فرانسوی کشور ایلینویز و بومیان آمریکایی را که از دوران ماقبل تاریخ در آنجا زندگی می کردند، "کشف" کردند
[ترجمه ترگمان]بیش از سه قرن پیش، دو explorers فرانسوی بد \"کشف کردند\" کشور ایلینویز و آمریکایی های بومی که از زمان ماقبل تاریخ در آنجا زندگی می کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The scraggly relative making its home in my father's backyard pales in comparison, but its symbolic value is far greater.
[ترجمه گوگل]اقوام تنبلی که در حیاط خلوت پدرم خانه اش را می سازد در مقایسه با آن رنگ پریده است، اما ارزش نمادین آن بسیار بیشتر است
[ترجمه ترگمان]متناسب کردن خانه آن در حیاط پشتی پدرم در مقایسه، اما ارزش نمادین آن بسیار بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was very uptight about his daughter's scraggly - looking boyfriends.
[ترجمه گوگل]او در مورد دوست پسرهای بی قیافه دخترش بسیار نگران بود
[ترجمه ترگمان] اون خیلی نگران دوست دختر scraggly - ش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With a scraggly beard and long tousled hair, he used bright scraps of fabric as a belt and wore a grubby sheepskin-lined overcoat over a faux leather jacket.
[ترجمه گوگل]او با ریشی ژولیده و موهای ژولیده بلند، از تکه های پارچه روشن به عنوان کمربند استفاده می کرد و یک کت چرمی با آستر پوست گوسفند روی یک ژاکت چرم مصنوعی می پوشید
[ترجمه ترگمان]با ریش ژولیده و موهای ژولیده، از تکه های پارچه به عنوان کمربند استفاده می کرد و پالتو پوست گوسفند کثیفی بر تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His scraggly beard, prayer callous on his forehead and thick glasses make him look more like an unpleasant and pious schoolmaster than a terrorist mastermind.
[ترجمه گوگل]ریش‌های ضخیم، نماز خواندن بر پیشانی‌اش و عینک‌های ضخیم او را بیشتر شبیه یک معلم مدرسه ناخوشایند و وارسته جلوه می‌دهد تا یک مغز متفکر تروریست
[ترجمه ترگمان]ریش scraggly، دعا کردن بر پیشانی و شیشه های کلفت، او را بیشتر شبیه به یک آموزگار خشن و پرهیزگار نشان می داد تا یک نابغه تروریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wearing a long scraggly beard and the white headgear, so synonymous with the al-Qaeda leader, the imposter was greeted with cheers and jeers.
[ترجمه گوگل]با پوشیدن ریشی بلند و روسری سفید، که مترادف با رهبر القاعده است، با هلهله و هیاهو از شیاد استقبال شد
[ترجمه ترگمان]این شیاد با ریش بلند و پوشش سفید، که با رهبر القاعده هم فرق دارد، با هلهله و تمسخر استقبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bear had dark eyes, and its scraggly brown fur was dotted with patches of gray.
[ترجمه گوگل]خرس چشم‌های تیره داشت و خز قهوه‌ای رنگش با تکه‌های خاکستری پر شده بود
[ترجمه ترگمان]خرس چشمان سیاه داشت و موی قهوه ای its پوشیده از لکه های خاکستری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He sat up, rubbed his hand through his scraggly hair, and asked, "Computer, what's the date?"
[ترجمه گوگل]نشست، دستش را لای موهای ژولیده‌اش مالید و پرسید: «کامپیوتر، تاریخ چه تاریخی است؟»
[ترجمه ترگمان]او بلند شد و دستش را بین موهای ژولیده خود مالید و پرسید: \"کامپیوتر، تاریخ چیست؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The grass pushing up on my seat, the scraggly thistle stem rubbing my shirt, the brown-breasted swallow swooping downhill: they are a single thing stretching out in many directions.
[ترجمه گوگل]علف‌هایی که روی صندلی‌ام بالا می‌روند، ساقه‌ی خار مرکب پیراهنم را می‌مالد، پرستو قهوه‌ای سینه‌ای که به سمت سرازیری حرکت می‌کند: آنها یک چیز واحد هستند که در جهات مختلف کشیده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]علف که روی صندلی ام جمع شده بود و پیراهن مرا می مالید، the قهوه ای با سینه به پایین شیرجه می زدند: آن ها تنها چیزی هستند که در بسیاری از جهت ها دراز کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Milo Pressman scratched his scraggly goatee and unshaven cheek. "A lot of heroin still comes out of Marseilles.
[ترجمه گوگل]میلو پرسمن گونه بزی خراشیده و تراشیده نشده اش را خراشید «هنوز مقدار زیادی هروئین از مارسی خارج می شود
[ترجمه ترگمان]Milo Pressman ریش بزی سرخ و گونه ریشش را خراش داد و گفت: \" هنوز مقدار زیادی هروئین در مارسی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• disheveled, unkempt, wild; uneven, irregular
hair or plants that are scraggly are unevenly grown and untidy; used in american english.

پیشنهاد کاربران

Scraggly /ˈskr�ɡlɪ/ ( adj - glier, - gliest ) meaning:
NEW OXFORD AMERICAN DICTIONARY 🔰
1. untidy or irregular
نامرتب؛ نامنظم؛ شلخته؛ آشفته؛ بهم ریخته؛ بی نظم؛ نیاراسته؛ نابسامان؛ ناهموار
Example 1: 👇
...
[مشاهده متن کامل]

An old man with a scraggy beard was staring at me.
پیر مردی با ریش نیاراسته به من خیره شده بود.
Example 2: 👇
My hair is dry and scraggly, and I want to recolor it back to brunette and cut it all one length.
موهای من خشک و نامنظم هست و می خواهم آن ها را دوباره به رنگ خرمایی درآورم و یک قد کوتاه کنم.
Example 3: 👇
The outlines which had been sharp were now blurred, its evenness had become scraggly.
رئوس مطالب که آشکار بودند اکنون مبهم شده بودند، یکدستی آن ناهموار شده بود.
2. ( of a person or animal ) thin and bony.
لاغر و استخوانی
Example 1: 👇
The boy was scraggly and thin, and his strange, purple eyes were constantly darting this way and that.
پسر لاغر و استخوانی بود و چشمان عجیب و ارغوانی اش مدام به این طرف و آن طرف می چرخید ( دو دو میزد ) .
Example 2: 👇
He has a scraggly neck.
گردنِ او لاغر و استخوانی است.
Example 3: 👇
Gittes veers a sharp left, knocking a branch off one of the trees, heading down one of the cross - lanes. Here he's pursued by a scraggly dog that nips at the tires. Gittes yells at it.
* Chinatown - Screenplay: Robert Towne & Roman Polanski. Director: Roman Polanski
گیتس به سمت چپ منحرف می شود، با شاخه ی یکی از درخت ها را برخورد می کند و به سمت پایین یکی از راه های مقابل می رود. در اینجا او توسط یک سگ لاغر و مردنی تعقیب می شود که لاستیک ها ی ماشینش را گاز می گیرد. گیتس بر سر ش فریاد می زند.
* متن انتخابی: از فیلنامه ی فیلمِ #محله ی چینی ها#
فیلنامه: رابرت تاون و رومن پلانسکی
کارگردانِ فیلم: رومن پلانسکی

scraggly
گوریده، به هم ریخته، نامرتب

بپرس