scorching

/ˈskɔːrt͡ʃɪŋ//ˈskɔːt͡ʃɪŋ/

معنی: سوزان، داغ
معانی دیگر: داه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: scorchingly (adv.)
(1) تعریف: extremely hot; searing; burning.
متضاد: freezing, frigid

(2) تعریف: caustically or sharply critical; scathing.
متضاد: mild

جمله های نمونه

1. Jack showed his dislike plainly in scorching satire.
[ترجمه گوگل]جک نفرت خود را به وضوح در طنزهای سوزان نشان داد
[ترجمه ترگمان]جک از او خوشش نمی آمد و از او خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't stand so near the fire-your coat is scorching!
[ترجمه گوگل]اینقدر نزدیک آتش نمانید - کت شما سوزان است!
[ترجمه ترگمان]این قدر نزدیک آتش نباش - کتت خیلی داغ است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was scorching and there wasn't a cloud in the sky.
[ترجمه گوگل]هوا سوزان بود و ابری در آسمان نبود
[ترجمه ترگمان]داغ بود و ابری در آسمان وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The volcano spewed out more scorching volcanic ashes, gases and rocks.
[ترجمه گوگل]این آتشفشان خاکستر، گازها و سنگ های آتشفشانی سوزان بیشتری را به بیرون پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]این آتشفشان فوران آتش فشانی شدیدتر از خاکستر آتشفشانی، گازها و صخره ها را فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They walked all day in the scorching heat.
[ترجمه گوگل]آنها تمام روز را در گرمای سوزان راه می رفتند
[ترجمه ترگمان]تمام روز را در گرمای سوزان روز به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was dizzy with the scorching sun.
[ترجمه گوگل]از آفتاب سوزان سرگیجه داشت
[ترجمه ترگمان]او از آفتاب سوزان گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Seville is scorching in high summer.
[ترجمه گوگل]سویا در تابستان بسیار سوزان است
[ترجمه ترگمان]شهر سویل در تابستان داغ داغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was scorching hot inside the greenhouse.
[ترجمه گوگل]داخل گلخانه هوا گرم بود
[ترجمه ترگمان]داخل گلخانه گرم و داغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Peasants are busy weeding under the scorching sun.
[ترجمه گوگل]دهقانان زیر آفتاب سوزان مشغول علف های هرز هستند
[ترجمه ترگمان]دهقانان در زیر آفتاب سوزان مشغول وجین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That race was run in scorching weather.
[ترجمه گوگل]آن مسابقه در هوای سوزان برگزار شد
[ترجمه ترگمان]این مسابقه در هوای داغ و سوزان تمام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The grass withered under a scorching sun.
[ترجمه گوگل]علف ها زیر آفتاب سوزان پژمرده شدند
[ترجمه ترگمان]علف ها زیر آفتاب سوزان پژمرده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were weeding under the scorching sun at this time yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز در این موقع زیر آفتاب سوزان علف هرز می کردند
[ترجمه ترگمان]دیروز در زیر آفتاب سوزان مشغول وجین کردن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I kept standing in the scorching sun for a long time,till I fainted.
[ترجمه گوگل]مدت زیادی زیر آفتاب سوزان ایستادم تا اینکه بیهوش شدم
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی در آفتاب سوزان ایستاده بودم، تا اینکه از هوش رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Summer pours scorching sunlight into the valleys.
[ترجمه گوگل]تابستان نور سوزان خورشید را به دره ها می ریزد
[ترجمه ترگمان]تابستان، آفتاب سوزان را در دره ها فرو می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

داغ (صفت)
scorching, hot, sultry, warmish

انگلیسی به انگلیسی

• causing a slight burn; extremely hot
scorching weather is very hot; an informal word.

پیشنهاد کاربران

scorching 2 ( adj ) =used to emphasize how strong, powerful, etc. sth is, e. g. a scorching critique of the government's economic policy. a scorching 6–1 victory.
scorching
scorching 1 ( adj ) ( skɔrtʃɪŋ ) =very hot, e. g. They walked all day in the scorching heat.
scorching
سوزاندن، بی ارزش کردن،
به شدت جذاب، دلربا و فریبا
adjective
🔴 very hot
◀️"the scorching July sun"
🪟 SIMILAR 🪟
extremely hot / red - hot / unbearably hot / baking ( hot ) / blazing / flaming / fiery / burning / blistering / searing / sweltering / torrid / tropical / like an oven / like a furnace / like a blowtorch / parching / withering / broiling / boiling ( hot ) / sizzling
...
[مشاهده متن کامل]

🪟 OPPOSITE 🪟
freezing
🔴 ( of criticism ) harsh; severe
🪟 SIMILAR 🪟
fierce / savage / scathing / withering / blistering / searing
devastating / stringent / severe / harsh / stinging / biting
mordant / trenchant / caustic / virulent / vitriolic
🪟 OPPOSITE 🪟
mild
INFORMAL
🔴very fast
◀️ "she set a scorching pace"
◀️ Wearing Anklet, Bright clothes, Glasses. She hits all the marks. She's legit Scorching

scorching ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی )
واژه مصوب: نقطه سوزی
تعریف: سوختن نقاطی از سطح دانة قهوه که براثر حرارت زیاد در مراحل آغازین برشته کاری رخ می دهد
گاهی می توان این صفت را شدید الحن ترجمه کرد.
مثلا scorching remarks اظهارات شدید الحن
راغ ، سوزان

بپرس