( فوتبال ) در بغل گرفتن توپ توسط دروازبان
دقیقا" مدلی که هندی ها با دستشون غذارو جمع میکنن بین انگشتاشون و یه لقمه درست میکنن / وقتی که داریم املت میخوریم و ته ماهیتابه رو میخوایم با یه لقمه جمع کنیم ( به اصطلاح میخوایم کارو جمع کنیم ) یه لقمه با نون درست میکنیم
شتابزده و مشتاقانه خرید کردن
جمعیت بسیار زیادی از مردم چیزی را خیلی سریع خریداری کردند که قراره خیلی زود تموم بشه
برداشتن , بلند کردن
# He scooped up armfuls of clothes
# I scooped up my belongings into my handbag
# She bent down and scooped up the little dog
# She scooped the children up and ran with them to safety
بالا آوردن. حرکت دادن به سمت بالا،
Scooped up the water :بالا کشیدن آب
Scooped up the water :بالا کشیدن آب
با ماشین رفتن دنبال کسی
Anthony will scoop up the kids at 6 pm.
برداشتن بلند کردن
با حرکت سریع و ( با زور ) برداشتن،
قاپ زدن،
قاپیدن،
( از رو زمین ) جمع کردن
برداشتن و جابجایی مواد با ابزار قاشقی شکل ( مثل اسکوپ یا قاشق بستنی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)