scold

/skoʊld//skəʊld/

معنی: عفریته، ادم بد دهان، زن غرولندو، سرزنش کردن، اوقات تلخی کردن، چوبکاری کردن، بدحرفی کردن
معانی دیگر: (با بدخلقی یا خشم) سرزنش کردن، عتاب و خطاب کردن، پرخاش کردن، نکوهیدن، عیبجویی کردن، غر زدن، (به ویژه زن) نق نقو، غرغرو، ناسزا گفتن، ناسزاگویی کردن، بددهانی کردن، فحاشی کردن، اوقات تلخی کردن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scolds, scolding, scolded
• : تعریف: to speak to with angry disapproval; reprimand; chastise.
مترادف: bawl out, chastise, objurgate, reprimand, upbraid
متضاد: praise
مشابه: abuse, berate, blast, blister, castigate, chide, criticize, lambaste, lecture, rate, rebuke, reproach, reprove, revile, take to task

- She scolded the child for hitting the dog.
[ترجمه گوگل] او کودک را به خاطر ضربه زدن به سگ سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان] او بچه را به خاطر کتک زدن به سگ سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to speak to someone with angry disapproval; use harsh language.
مشابه: carp, chide, complain, criticize, nag, reprove

- I know what I did was wrong, but please don't scold.
[ترجمه :/] میدونم کاری ک کردم اشتباه بوده ولی لطفا سرزنشم نکن
|
[ترجمه گوگل] می دانم کاری که کردم اشتباه بود، اما لطفا سرزنش نکنید
[ترجمه ترگمان] می دانم کاری که کردم اشتباه بود، اما خواهش می کنم سرزنش نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: scoldingly (adv.), scolder (n.)
• : تعریف: a person who often scolds others.
مترادف: faultfinder

- She was afraid she was turning into a scold.
[ترجمه گوگل] او می ترسید که تبدیل به یک سرزنش شود
[ترجمه ترگمان] می ترسید که او را سرزنش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his wife is a terrible scold
زن او خیلی نق نقو است.

2. If he finds out, he'll scold me.
[ترجمه گوگل]اگه بفهمه منو سرزنش میکنه
[ترجمه ترگمان]اگر او بفهمد، مرا سرزنش خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't scold her, she's nothing but a child.
[ترجمه گوگل]او را سرزنش نکنید، او چیزی جز یک کودک نیست
[ترجمه ترگمان]او را سرزنش نکن، او فقط یک بچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I couldn't bear that Mother should scold me in the face of my friends.
[ترجمه ترجمه] من نمیتوانستم تحمل کنم که مادر من را جلوی دوستانم سرزنش کند
|
[ترجمه گوگل]طاقت نداشتم که مادر در مواجهه با دوستانم مرا سرزنش کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم تحمل کنم که مادر مرا در چهره دوستانم سرزنش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't scold the child. It's not his fault.
[ترجمه گوگل]کودک را سرزنش نکنید تقصیر او نیست
[ترجمه ترگمان]او را سرزنش نکن تقصیر اون نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Did you scold her for breaking it?
[ترجمه گوگل]به خاطر شکستنش سرزنشش کردی؟
[ترجمه ترگمان]او را برای این که آن را بشکند سرزنش کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She writes me often, if only to scold me because I haven't written to her.
[ترجمه گوگل]او اغلب برای من نامه می نویسد، اگر فقط برای سرزنش من به دلیل اینکه برای او نامه ای ننوشته ام
[ترجمه ترگمان]اگر فقط برای این که به او نامه بنویسم، به من ناسزا می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't scold so much.
[ترجمه گوگل]اینقدر سرزنش نکن
[ترجمه ترگمان]زیاد سرزنش نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The adverts scold us and cajole us and wheedle us and fawn us to keep up with the Joneses.
[ترجمه گوگل]آگهی‌ها ما را سرزنش می‌کنند، ما را سرزنش می‌کنند، ما را به هلاکت می‌رسانند و ما را حنایی می‌کنند تا با جونزها همگام شویم
[ترجمه ترگمان]The ما را گول می زنند و ما را گول می زنند و به ما کلک می زنند و به ما fawn تا خود را با the و Joneses نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't scold him for doing badly at school, he's doing his best.
[ترجمه گوگل]او را به خاطر عملکرد بدش در مدرسه سرزنش نکنید، او تمام تلاشش را می کند
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر این که در مدرسه بد کار می کند سرزنش نکن، دارد تمام تلاشش را می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We dozen imperialistic of signal, very at quiet scold 1:Hold!
[ترجمه گوگل]ما دهها سیگنال امپریالیستی، بسیار در سکوت سرزنش 1: نگه دارید!
[ترجمه ترگمان]ما ده دوازده تا سیگنال دریافت کردیم، خیلی زود با scold ۱: صبر کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Arrive at a living room scathingly Xun to scold a way after the kitchen be the mother of household chores hear:"Who teach you! ?"
[ترجمه گوگل]وارد یک اتاق نشیمن کوبنده Xun به سرزنش راه پس از آشپزخانه مادر از کارهای خانه بشنوند: "چه کسی به شما یاد می دهد!"
[ترجمه ترگمان]به یک اتاق نشیمن با انزجار شون برسید تا بعد از اینکه آشپزخانه مادر کاره ای خانه است بشنوید: \" چه کسی به شما آموزش می دهد! TGMN_QM\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You shouldn't scold him on the slightest pretence.
[ترجمه گوگل]شما نباید به کوچکترین ظاهری او را سرزنش کنید
[ترجمه ترگمان]تو نباید به این بهانه او را سرزنش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Grandmother would always come out and scold us, worried that we would fall off.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ همیشه بیرون می آمد و ما را سرزنش می کرد، نگران این بود که زمین بخوریم
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ همیشه بیرون می آمد و ما را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عفریته (اسم)
afreet, sorceress, witch, hecate, hag, beldam, hellcat, harridan, carline, scold

ادم بد دهان (اسم)
scold

زن غرولندو (اسم)
scold

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

اوقات تلخی کردن (فعل)
exasperate, huff, scold

چوبکاری کردن (فعل)
scold

بدحرفی کردن (فعل)
scold

انگلیسی به انگلیسی

• one who frequently reprimands others with abusive language; rude woman who fights often and is considered a public nuisance
reprimand, rebuke; upbraid, berate; use loud and abusive language
if you scold someone, you speak angrily to them because they have done something wrong.

پیشنهاد کاربران

به معنای سرزنش کردن یا توبیخ کردن یک فرد به خاطر رفتار یا عمل اشتباه اوست
Scold=argue
If I walk in with dirty shoes, dad always scold me
توبیخ کردن یا شدن
In everyday English, people usually say tell someone off rather than scold someone.
. She told us off for making a mess.
Instagram: @504_Essential_Word
give someone Hail Columbia
گیر دادن
1 - سرزنش کردن
2 - غرلند ( اوقات تلخی ) کردن
3 - چوبکاری
سرزنش کردن
مترادف blame

تشر زدن
:SYN
Rebuke
1 ) She scolded him for sleeping so long
. . . سرزنش کرد اونو بخاطر زیاد خوابیدن
2 ) ?Who taught you to be polite
- This may sound weird but my friends actually taught me to be polite. I wasn’t a very nice person when I was a kid, and my parents often scolded ( =rebuked ) me for being rude to elders. One day, I remember watching one of my friends talking really nicely and politely to a senior. He was praised, and so I started imitating her. My parents were really surprised when I changed my attitude, and they gave me some sweets as I was “being a good kid”. I have been showing my politeness to everyone ever since
...
[مشاهده متن کامل]

To speak angrily or critically to someone who has done something wrong
دعوا کردن - سرزنش کردن
۲. عفریته - آدمی که بد دهن و پرسر و صداست و همش به این و اون گیر میده
I got scolded سرزنش و دعوا شدم ( دعوام کردن )
You get scolded
He gets scolded
سرزنش کردن با لحن بد
فحاشی کردن
دعوا کردن
blame
conviction
don't scold him for doing badly at school he's doing his best
⬅️ برای انجام دادن بدش تو مدرسه سرزنشش نکن ، اون بهترینش رو داره انجام میده
blame with angry words
فحاشی کردن بد دهانی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس