scoff

/ˈskɒf//skɒf/

معنی: ریشخند، طعنه، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، طنز، مسخره، اهانت وارد اوردن، تمسخر کردن
معانی دیگر: مسخره کردن، تسخر زدن، استهزا، (انگلیس - خودمانی)، خوراک، روزی، خوردن، بلعیدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: scoffs, scoffing, scoffed
• : تعریف: to speak with mild scorn or derision (often fol. by at).
مترادف: mock, scorn, sneer
مشابه: belittle, contemn, deride, despise, flout, gibe, jeer

- He scoffed at my fear of the dark.
[ترجمه گوگل] او ترس من از تاریکی را مسخره کرد
[ترجمه ترگمان] به ترسم از تاریکی پوزخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: scoffingly (adv.), scoffer (n.)
• : تعریف: an expression of mocking disapproval.
مترادف: dig, gibe

جمله های نمونه

1. Don't scoff: he's quite right.
[ترجمه سبا] دروغ نمیگویم کاملا حق با اوست
|
[ترجمه مریم] مسخره نکن. او کاملا راست میگوید
|
[ترجمه گوگل]مسخره نکنید: او کاملاً درست می گوید
[ترجمه ترگمان]او کاملا حق با او ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You may scoff but I honestly feel I'm being cruel only to be kind.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است مسخره کنید، اما من صادقانه احساس می کنم که فقط برای اینکه مهربان باشم، ظالم هستم
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است من را مسخره کنید، اما من صادقانه احساس می کنم که من ظالم هستم که مهربان هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To scoff at or curse the little men was to court disaster, for they made formidable enemies.
[ترجمه گوگل]مسخره کردن یا نفرین کردن مردان کوچولو به منزله مصیبتی بود، زیرا آنها دشمنان مهیبی پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]به مسخره کردن یا نفرین مردان کوچک به فاجعه دادگاه، زیرا دشمنان عظیمی می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All those who scoff at Ian Fleming's spy fantasies should think again.
[ترجمه گوگل]همه کسانی که فانتزی های جاسوسی یان فلمینگ را مسخره می کنند باید دوباره فکر کنند
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که به رویای جاسوسی ایان فلمینگ می خندند، باید دوباره فکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They scoff, and speak with malice; in their arrogance they threaten oppression.
[ترجمه گوگل]آنها مسخره می کنند و با بدخواهی صحبت می کنند در استکبار خود تهدید به ظلم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها را مسخره می کنند و با تکبر سخن می گویند؛ با تکبر و تکبر آن ها را تهدید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Where's all the scoff gone?
[ترجمه گوگل]این همه تمسخر کجا رفته؟
[ترجمه ترگمان]همه خنده را از کجا کشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Entomologists, nutritionists and other insect fanciers scoff at Westerners' bias against bugs.
[ترجمه گوگل]حشره شناسان، متخصصان تغذیه و دیگر علاقه مندان به حشرات، تعصب غربی ها را نسبت به حشرات مسخره می کنند
[ترجمه ترگمان]متخصصان تغذیه، متخصصان تغذیه و حشرات دیگر، تعصب غربی ها را علیه حشرات به سخره می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. More orthodox scholars are inclined to scoff at such theories.
[ترجمه گوگل]بیشتر دانشمندان ارتدوکس تمایل دارند چنین نظریه‌هایی را مسخره کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر محققان سنتی تمایل دارند که چنین نظری را به باد مسخره بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She used to scoff the whole plate when she came round.
[ترجمه گوگل]وقتی گرد می آمد کل بشقاب را مسخره می کرد
[ترجمه ترگمان]تمام بشقاب ها را به خنده می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You are pleased to scoff.
[ترجمه گوگل]شما از تمسخر خوشحالید
[ترجمه ترگمان]شما را مسخره می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But observers scoff at such notions.
[ترجمه گوگل]اما ناظران چنین تصوراتی را مسخره می کنند
[ترجمه ترگمان]اما ناظران چنین مفاهیمی را به تمسخر می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Republicans scoff at the suggestion Mr Obama has a unique claim the public service ethos.
[ترجمه گوگل]جمهوری‌خواهان این پیشنهاد را که آقای اوباما ادعای منحصربه‌فردی در خصوص اخلاق خدمات عمومی دارد، مسخره می‌کنند
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان به این پیشنهاد می خندند که آقای اوباما یک ادعای منحصر به فرد برای اخلاق عمومی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even scoff they must get out of debt owing in their earlier generation.
[ترجمه گوگل]حتی به تمسخر هم باید از بدهی های نسل قبلی خود خلاص شوند
[ترجمه ترگمان]حتی ریشخند کردن آن ها باید به خاطر نسل قبلی شان از بدهی خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He liked to scoff aloud at Louis XVIII.
[ترجمه گوگل]او دوست داشت لویی هجدهم را با صدای بلند تمسخر کند
[ترجمه ترگمان]او دوست داشت به صدای بلند لویی هیجدهم را مسخره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some experts scoff at that but admit that the reluctance exists.
[ترجمه گوگل]برخی از کارشناسان آن را مسخره می کنند، اما اعتراف می کنند که اکراه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برخی متخصصان این را مسخره می کنند، اما تصدیق می کنند که اکراه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریشخند (اسم)
ridicule, scoff, cajolement, blandishment, sarcasm, cajolery, jeer

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

سخره (اسم)
ridicule, scoff, corvee, laughingstock, derision, staring-quarter

تمسخر (اسم)
ridicule, scoff, irony, mock, scorn, jest, derision, sneer, fleer

استهزاء (اسم)
mockery, ridicule, scoff, jeer, derision, sneer, fleer

سخریه (اسم)
ridicule, scoff, laughingstock, derision, staring-quarter

طنز (اسم)
quip, mockery, scoff, irony, jeer, joke

مسخره (اسم)
flout, antic, mockery, ridicule, scoff, zany, aunt sally, irony, patch, gibe, butt, jeer, bob, jest, taunt, buffoon, clown, droll, laughingstock, staring-quarter, cut-up, witticism, merry-andrew, mickey, own-glass, pickle herring, punchball

اهانت وارد اوردن (فعل)
scoff, asperse

تمسخر کردن (فعل)
ridicule, scoff, jest, deride, fleer

انگلیسی به انگلیسی

• mock, gibe, jeer, scorn, ridicule; object of derision or mockery; food (slang)
scorn, mock, deride, ridicule; eat voraciously (slang)
if you scoff, you speak in a scornful, mocking way about someone or something.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To speak to someone or about something in a scornfully derisive or mocking way 😜
🔍 مترادف: Ridicule
✅ مثال: The skeptics scoffed at his ambitious plan, doubting it would ever work.
پوزخند زدن
۱ - دست انداختن ، به باد تمسخر گرفتن
۲ - ( غیر رسمی و معادل scarf در امریکا ) لُمباندن، کوفت کردن
لمباندن، سریع خوردن
Eating fast and very quickly
scoff
To laugh, suggesting you are stupid
تمسخرآمیز حرف زدن
پوزخند زدن، نیش و کنایه زدن، متلک گفتن

بپرس