scissor

/ˈsɪzər//ˈsɪzə/

معنی: تقسیم، چاک
معانی دیگر: با قیچی بریدن، قیچی کردن، برش، بریدگی، قطع، تفرقه، پراکندگی، اختلاف

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scissors, scissoring, scissored
• : تعریف: to cut with, or as with, a pair of scissors.
اسم ( noun )
مشتقات: scissorlike (adj.)
• : تعریف: a tool for cutting paper, fabric, or the like, made up of two blades joined with a pivot so their edges may be opened and closed; scissors.

جمله های نمونه

1. She took a pair of scissors and cut the string.
[ترجمه گوگل]او یک قیچی برداشت و رشته را برید
[ترجمه ترگمان]او قیچی را برداشت و نخ را برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Have you seen the scissors? I want to snip off this loose thread.
[ترجمه گوگل]قیچی رو دیدی؟ من می خواهم این تاپیک شل را قطع کنم
[ترجمه ترگمان]قیچی رو دیدی؟ من می خوام این رشته گسسته رو بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Using sharp scissors, make a small cut in the material.
[ترجمه گوگل]با استفاده از قیچی تیز، یک برش کوچک روی مواد ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از قیچی تیز، یک برش کوچک در مواد ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Make a nick in the cloth with the scissors.
[ترجمه گوگل]با قیچی یک سوراخ در پارچه ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان] یه نیک رو با قیچی درست کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't use these scissors to cut paper or card.
[ترجمه گوگل]از این قیچی برای برش کاغذ یا کارت استفاده نکنید
[ترجمه ترگمان]از این قیچی برای بریدن کاغذ یا کارت استفاده نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mishka got some nail scissors and started carefully trimming his fingernails.
[ترجمه گوگل]میشکا چند قیچی ناخن گرفت و با دقت شروع به کوتاه کردن ناخن هایش کرد
[ترجمه ترگمان]میشکا یک قیچی میخ برداشت و با دقت ناخن خود را مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When you take the scissors, remember to put them back.
[ترجمه گوگل]وقتی قیچی را می گیرید، به یاد داشته باشید که آن را برگردانید
[ترجمه ترگمان]، وقتی که قیچی رو برداری یادت باشه که اونا رو برگردونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These scissors are awfully heavy.
[ترجمه گوگل]این قیچی به شدت سنگین است
[ترجمه ترگمان]این قیچی خیلی سنگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hurry up with the scissors. I need them.
[ترجمه گوگل]با قیچی عجله کنید من به آنها نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]با قیچی عجله کن بهشون احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Scissors won't cut through wire.
[ترجمه گوگل]قیچی سیم را قطع نمی کند
[ترجمه ترگمان]قیچی از طریق تلگراف قطع نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The scissors are in the kitchen drawer .
[ترجمه گوگل]قیچی در کشوی آشپزخانه است
[ترجمه ترگمان] قیچی توی کشوی آشپزخونه هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Never poke a finger or scissors into an electric socket.
[ترجمه گوگل]هرگز انگشت یا قیچی را در پریز برق فرو نکنید
[ترجمه ترگمان]هرگز یک انگشت یا قیچی را وارد سوکت الکتریکی نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He told me to get some scissors.
[ترجمه گوگل]گفت قیچی بیار
[ترجمه ترگمان] بهم گفت قیچی بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The scissors slashed his finger open.
[ترجمه گوگل]قیچی انگشتش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]قیچی انگشتش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These scissors don't cut very well.
[ترجمه گوگل]این قیچی ها خیلی خوب بریده نمی شوند
[ترجمه ترگمان]این قیچی هم خیلی خوب از آب در نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقسیم (اسم)
partition, allotment, division, scissor, cleavage, dispensation, apportionment, dealing, repartition

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

تخصصی

[نساجی] قیچی

انگلیسی به انگلیسی

• cut with scissors, clip or trim with scissors

پیشنهاد کاربران

یه پزیشن س ک س ی است که تو گوگل میتونید ببینید
بیشتر برای دختران همجنس گرا استفاده میشه
دقیقا مثل قبچی انجام میشه
مثال
Amber scissored a girl
قیچیدن.
قیچی

بپرس