منشاء اصلی علم دانش است که دانشمندان Postmodernism بامغلطه دانش را همان علم میدانند اما موضوع که از قرن 15 ببعد از گالیله نیوتن ژان ژاک روسو جان لاک منتسکیو هگل کانت شوپن هاور نیتچه پوپر سارتر تا قرن 18 که باعث احیا کردن انتقاد پذیری ابطال پذیری همان دانش یا تولید و توسعه با تحقیق و تفحص یا Searching , R&D باید � دانش محض را با علم � در حال رشد و تولید و توسعه بشرح فوق الذکر است جدا نمود.
اشکالی ندارد کسی مثل ریاضیات یا فیزیک یا. . . اقتصاد بخواند اما اگر از مدارس ابتدایی تا دیپلم لااقل بمانند بسیاری از کشورهای جهان اول Life Skile بیاموزند بعد کنکور و پاس کردن واحد های بسیار گرفتار مشغله ذهنی که این دروس سنگین وسخت که پاس کردم حالا کجا قرار دارم دیگر نخواهند بود یعنی اگر قبل از علم Physically of Art را یاد دهیم که کمی فکر شخص نرمش ذهنی نمایند به این معضل عجیب و غریب برنمیخورند زیرا بدنبال چون وچرایی و انتقادپذیری ابطال پذیر یا اتودپلتفرم زدن یک Set - up در همان علم هستند.
لازم بذکر است دانش محض علم است که گرایشهای علم را بدون هیچگونه امری بیان میکند.
اشکالی ندارد کسی مثل ریاضیات یا فیزیک یا. . . اقتصاد بخواند اما اگر از مدارس ابتدایی تا دیپلم لااقل بمانند بسیاری از کشورهای جهان اول Life Skile بیاموزند بعد کنکور و پاس کردن واحد های بسیار گرفتار مشغله ذهنی که این دروس سنگین وسخت که پاس کردم حالا کجا قرار دارم دیگر نخواهند بود یعنی اگر قبل از علم Physically of Art را یاد دهیم که کمی فکر شخص نرمش ذهنی نمایند به این معضل عجیب و غریب برنمیخورند زیرا بدنبال چون وچرایی و انتقادپذیری ابطال پذیر یا اتودپلتفرم زدن یک Set - up در همان علم هستند.
لازم بذکر است دانش محض علم است که گرایشهای علم را بدون هیچگونه امری بیان میکند.