schoolmaster

/ˈskuːlˌmæstər//ˈskuːlmɑːstə/

معنی: مدیر، ناظم مدرسه، مدیراموزشگاه، مکتب دار
معانی دیگر: مدیر مدرسه، (قدیمی) معلم، آموزگار (مرد)، مثل رئیس مدرسه رفتار کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a male schoolteacher or headmaster.

جمله های نمونه

1. a rigid schoolmaster
مدیر مدرسه ی سختگیر

2. Adversity is a good [great] schoolmaster.
[ترجمه گوگل]بدبختی یک معلم خوب [بزرگ] است
[ترجمه ترگمان]Adversity معلم خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The meeting was chaired by schoolmaster Mr White.
[ترجمه گوگل]این جلسه توسط مدیر مدرسه آقای وایت اداره می شد
[ترجمه ترگمان]ریاست جلسه ریاست مدیر مدرسه آقای وایت را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The schoolmaster met us and led us round the campus.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه با ما ملاقات کرد و ما را در محوطه دانشگاه راهنمایی کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه ما را ملاقات کرد و ما را در محوطه دانشکده راهنمایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At the end of every term a schoolmaster reports on each of his pupils.
[ترجمه گوگل]در پایان هر ترم، یک مدیر مدرسه در مورد هر یک از دانش آموزان خود گزارش می دهد
[ترجمه ترگمان]در پایان هر ترم، مدیر مدرسه به هر یک از شاگردانش گزارش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His teaching career began as a village schoolmaster.
[ترجمه گوگل]کار معلمی او به عنوان مدیر مدرسه روستا آغاز شد
[ترجمه ترگمان]شغل معلمی او به عنوان یک معلم مدرسه ده آغاز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The schoolmaster requested a meeting at nine o'clock in the morning.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه درخواست ملاقات در ساعت نه صبح کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه ساعت نه صبح یک جلسه خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new schoolmaster has some build!
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه جدید کمی ساختار دارد!
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه جدید چیزی درست کرده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The schoolmaster pushed out the teacher.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه معلم را بیرون کرد
[ترجمه ترگمان]معلم معلم معلم را هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The schoolmaster was a scholarly man. All his pupils looked up to him.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه مردی عالم بود همه مردمک هایش به او نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه یک دانشمند دانشمند بود همه شاگردان او به او نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her name's Gillian(Sentence dictionary), and she's marrying a schoolmaster.
[ترجمه گوگل]نام او گیلیان (فرهنگ جملات) است و با یک مدیر مدرسه ازدواج می کند
[ترجمه ترگمان]اسمش جیلین (فرهنگ لغت جملات)است و با یک معلم مدرسه ازدواج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nu might have been a village schoolmaster, or a teller of tales, respected for his piety.
[ترجمه گوگل]نو ممکن است مدیر مدرسه روستا یا قصه گو بوده باشد که به دلیل تقوای خود مورد احترام بوده است
[ترجمه ترگمان]و ممکن بود که به عنوان معلم دهکده، یا یکی از گویندگان اخبار، به خاطر پارسایی او مورد احترام باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Badger is a retired schoolmaster, rather short on gravitas.
[ترجمه گوگل]Badger یک مدیر مدرسه بازنشسته است که نسبتاً از نظر جاذبه کوتاه است
[ترجمه ترگمان]Badger یک آموزگار بازنشسته است، تا حدودی به این سادگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Adversity is a good schoolmaster.
[ترجمه گوگل]بدبختی مدیر مدرسه خوبی است
[ترجمه ترگمان]Adversity معلم خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One good schoolmaster is of more use than a hundred priests. Thomas Paine
[ترجمه گوگل]یک مدیر مدرسه خوب بیشتر از صد کشیش مفید است توماس پین
[ترجمه ترگمان]یک آموزگار خوب بیش از صد کشیش از آن استفاده می کند توماس پین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدیر (اسم)
principal, master, moderator, administrator, manager, director, foreman, superintendent, helmsman, intendant, padrone, schoolmaster

ناظم مدرسه (اسم)
schoolmaster

مدیراموزشگاه (اسم)
schoolmaster

مکتب دار (اسم)
schoolmaster

انگلیسی به انگلیسی

• male teacher; male school principal, male superintendent of a school
a schoolmaster is a man who teaches children in a school; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس