1. a rigid schoolmaster
مدیر مدرسه ی سختگیر
2. Adversity is a good [great] schoolmaster.
3. The meeting was chaired by schoolmaster Mr White.
[ترجمه گوگل]این جلسه توسط مدیر مدرسه آقای وایت اداره می شد
[ترجمه ترگمان]ریاست جلسه ریاست مدیر مدرسه آقای وایت را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The schoolmaster met us and led us round the campus.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه با ما ملاقات کرد و ما را در محوطه دانشگاه راهنمایی کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه ما را ملاقات کرد و ما را در محوطه دانشکده راهنمایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. At the end of every term a schoolmaster reports on each of his pupils.
[ترجمه گوگل]در پایان هر ترم، یک مدیر مدرسه در مورد هر یک از دانش آموزان خود گزارش می دهد
[ترجمه ترگمان]در پایان هر ترم، مدیر مدرسه به هر یک از شاگردانش گزارش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His teaching career began as a village schoolmaster.
[ترجمه گوگل]کار معلمی او به عنوان مدیر مدرسه روستا آغاز شد
[ترجمه ترگمان]شغل معلمی او به عنوان یک معلم مدرسه ده آغاز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The schoolmaster requested a meeting at nine o'clock in the morning.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه درخواست ملاقات در ساعت نه صبح کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه ساعت نه صبح یک جلسه خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The new schoolmaster has some build!
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه جدید کمی ساختار دارد!
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه جدید چیزی درست کرده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The schoolmaster pushed out the teacher.
10. The schoolmaster was a scholarly man. All his pupils looked up to him.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه مردی عالم بود همه مردمک هایش به او نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه یک دانشمند دانشمند بود همه شاگردان او به او نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Her name's Gillian(Sentence dictionary), and she's marrying a schoolmaster.
[ترجمه گوگل]نام او گیلیان (فرهنگ جملات) است و با یک مدیر مدرسه ازدواج می کند
[ترجمه ترگمان]اسمش جیلین (فرهنگ لغت جملات)است و با یک معلم مدرسه ازدواج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Nu might have been a village schoolmaster, or a teller of tales, respected for his piety.
[ترجمه گوگل]نو ممکن است مدیر مدرسه روستا یا قصه گو بوده باشد که به دلیل تقوای خود مورد احترام بوده است
[ترجمه ترگمان]و ممکن بود که به عنوان معلم دهکده، یا یکی از گویندگان اخبار، به خاطر پارسایی او مورد احترام باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Badger is a retired schoolmaster, rather short on gravitas.
[ترجمه گوگل]Badger یک مدیر مدرسه بازنشسته است که نسبتاً از نظر جاذبه کوتاه است
[ترجمه ترگمان]Badger یک آموزگار بازنشسته است، تا حدودی به این سادگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Adversity is a good schoolmaster.
15. One good schoolmaster is of more use than a hundred priests. Thomas Paine
[ترجمه گوگل]یک مدیر مدرسه خوب بیشتر از صد کشیش مفید است توماس پین
[ترجمه ترگمان]یک آموزگار خوب بیش از صد کشیش از آن استفاده می کند توماس پین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید