schoolchild

/ˈskuːlˌtʃaɪld//ˈskuːltʃaɪld/

کودک دبستانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: schoolchildren
• : تعریف: a child attending school.

جمله های نمونه

1. 27 schoolchildren were injured in the blast.
[ترجمه گوگل]در این انفجار 27 دانش آموز مجروح شدند
[ترجمه ترگمان]در این انفجار ۲۷ دانش آموز زخمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All the schoolchildren ran about on the playground.
[ترجمه گوگل]همه بچه های مدرسه در زمین بازی دویدند
[ترجمه ترگمان]همه بچه های مدرسه ای در زمین بازی می دویدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The playing fields were off limits to the school-children during the winter months.
[ترجمه گوگل]زمین های بازی در ماه های زمستان برای دانش آموزان مدرسه ممنوع بود
[ترجمه ترگمان]زمین های بازی در طول ماه های زمستان محدود به مدرسه می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His facial contortions amused the audience of schoolchildren.
[ترجمه گوگل]انقباضات صورت او مخاطبان دانش‌آموزان را سرگرم می‌کرد
[ترجمه ترگمان]پیچ وتاب چهره او حضار را سرگرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was caught pushing heroin to schoolchildren.
[ترجمه گوگل]او در حال هل دادن هروئین به دانش‌آموزان دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او با هل دادن هروئین به بچه های مدرسه ای دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Every day the schoolchildren pledge an oath of allegiance to their country.
[ترجمه گوگل]هر روز دانش‌آموزان سوگند وفاداری به کشورشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]هر روز بچه های مدرسه ای سوگند وفاداری به کشورشان را می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our boss treats us all like naughty schoolchildren.
[ترجمه گوگل]رئیس ما با همه ما مثل بچه مدرسه ای های شیطون رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]رئیس ما مثل بچه های دبستانی با ما رفتار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Children who go to school are schoolchildren.
[ترجمه گوگل]بچه هایی که به مدرسه می روند بچه مدرسه ای هستند
[ترجمه ترگمان]کودکانی که به مدرسه می روند دانش آموزان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Schoolchildren from city schools can get a taste of the countryside first-hand.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان مدارس شهر می‌توانند طعم روستا را از نزدیک بچشند
[ترجمه ترگمان]بچه های مدرسه ای از مدارس شهر می توانند طعم حومه شهر را بچشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The schoolchildren were told to walk in single file.
[ترجمه گوگل]به بچه های مدرسه گفته شد که به صورت تک دسته راه بروند
[ترجمه ترگمان]به دانش آموزان گفته شد که در یک پرونده قدم بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Schoolchildren must be taught to deal with dangerous situations .
[ترجمه گوگل]باید به دانش‌آموزان آموزش داد که با موقعیت‌های خطرناک کنار بیایند
[ترجمه ترگمان]بچه های مدرسه ای باید یاد بگیرند که با وضعیت های خطرناک کنار بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All the schoolchildren ran about in the playground.
[ترجمه گوگل]همه بچه های مدرسه در زمین بازی دویدند
[ترجمه ترگمان]همه بچه های مدرسه ای در زمین بازی می دویدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was arrested for pushing drugs to schoolchildren.
[ترجمه گوگل]او به دلیل هل دادن مواد مخدر به دانش آموزان دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر رساندن مواد مخدر به بچه های مدرسه ای دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is great pressure on schoolchildren to conform.
[ترجمه گوگل]فشار زیادی بر دانش‌آموزان وجود دارد که همخوانی کنند
[ترجمه ترگمان]فشار زیادی بر روی بچه های مدرسه ای برای مطابقت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Last year I had an audience of schoolchildren and they laughed at everything.
[ترجمه گوگل]سال گذشته من مخاطبانی از بچه های مدرسه داشتم و آنها به همه چیز می خندیدند
[ترجمه ترگمان]سال گذشته من جمعیتی از دانش آموزان داشتم و آن ها به همه چیز خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• child who is a student, child that attends school
schoolchildren are children who go to school.

پیشنهاد کاربران

بپرس