schoolboy

/ˈskuːlˈbɔɪ//ˈskuːlboɪ/

پسر مدرسه، (پسر) شاگرد، شاگرد اموزشگاه، شاگرد دانش اموز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a boy who attends school.

جمله های نمونه

1. Bob is a fine type of schoolboy.
[ترجمه گوگل]باب یک دانش آموز خوب است
[ترجمه ترگمان]باب یک شاگرد مدرسه عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A schoolboy miraculously survived a 25 000 - volt electric shock.
[ترجمه گوگل]یک دانش آموز به طور معجزه آسایی از برق گرفتگی 25000 ولتی جان سالم به در برد
[ترجمه ترگمان]به طور معجزه اسایی از یک شوک الکتریکی ۲۵ ولت جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I must say I find his schoolboy humour rather tiresome.
[ترجمه گوگل]باید بگویم که به نظرم طنز بچه مدرسه ای او بسیار خسته کننده است
[ترجمه ترگمان]باید بگویم که humour را نسبتا کسل کننده یافته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stop acting like an overgrown schoolboy.
[ترجمه گوگل]مثل یک بچه مدرسه ای بیش از حد رشد نکرده رفتار نکنید
[ترجمه ترگمان]مثل یک بچه مدرسه ای غول پیکر رفتار نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a schoolboy, he showed every sign of genius.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دانش آموز، او همه نشانه های نبوغ را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک دانش آموز دانش آموز، هر نشانه ای از نبوغ را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Every football-crazy schoolboy in Europe dreams of one day being involved in the championships.
[ترجمه گوگل]هر دانش آموز دیوانه فوتبال در اروپا آرزو دارد روزی در مسابقات قهرمانی شرکت کند
[ترجمه ترگمان]هر دانش آموز فوتبال دیوانه واری در اروپا رویاهای یک روزه در این مسابقات را تجربه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a diabolical error, a schoolboy error.
[ترجمه گوگل]این یک خطای شیطانی بود، یک خطای بچه مدرسه ای
[ترجمه ترگمان]خطای شیطانی بود، خطای کودکانه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A schoolboy at the back of the room piped up with a remark that made the audience laugh.
[ترجمه گوگل]پسر مدرسه ای در پشت اتاق سخنانی را بلند کرد که باعث خنده حضار شد
[ترجمه ترگمان]یک دانش آموز دبستانی در انتهای اتاق صدای خنده حضار را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thugs poured petrol over a schoolboy and tried to set him alight.
[ترجمه گوگل]اراذل و اوباش روی یک دانش آموز بنزین ریختند و سعی کردند او را آتش بزنند
[ترجمه ترگمان]Thugs بر روی یک بچه مدرسه ای بنزین ریخت و سعی کرد او را به آتش بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His colleagues soon got fed up with his schoolboy humour.
[ترجمه گوگل]همکارانش خیلی زود از شوخ طبعی او خسته شدند
[ترجمه ترگمان]همکاران او زود از رفتار schoolboy تغذیه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As every schoolboy knows, the earth revolves around the sun.
[ترجمه گوگل]همانطور که هر دانش آموزی می داند، زمین به دور خورشید می چرخد
[ترجمه ترگمان]همان طور که هر دانش آموز دیگری می داند زمین دور خورشید می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jim is just an overgrown schoolboy.
[ترجمه گوگل]جیم فقط یک بچه مدرسه ای بیش از حد رشد کرده است
[ترجمه ترگمان]جیم یک بچه مدرسه ای غول پیکر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The schoolboy made a face at his teacher's back.
[ترجمه گوگل]پسر مدرسه ای پشت معلمش چهره ای درآورد
[ترجمه ترگمان]او به پشت معلم نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A schoolboy was pulled up,because he rode his bike too fast in the crowded street.
[ترجمه گوگل]یک پسر مدرسه ای به دلیل اینکه دوچرخه خود را با سرعت زیادی در خیابان شلوغ سوار می کرد، کشیده شد
[ترجمه ترگمان]یک دانش آموز دبستانی در خیابان شلوغ حرکت می کرد و دوچرخه را به سرعت می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He looked for all the world like a schoolboy caught stealing apples.
[ترجمه گوگل]او مانند پسر بچه مدرسه ای که در حال دزدی سیب گرفتار شده بود به دنبال تمام دنیا بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تمام جهان مانند یک دانش آموز دبستانی سیب دزدیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• male student, male pupil
a schoolboy is a boy who goes to school.

پیشنهاد کاربران

1. پسر مدرسه ای. بچه مدرسه ای 2. بچگانه. بچه مدرسه ای. مثل بچه مدرسه ای ها
مثال:
he'd been fooled by a schoolboy
او بوسیله ی یک بچه مدرسه ای گول خورده بود.
A slang term for Ritalin, a prescription medication used to treat attention deficit hyperactivity disorder ( ADHD ) and narcolepsy. “Schoolboy” is often used to refer to Ritalin because it is commonly prescribed to children and teenagers for ADHD.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاحی عامیانه برای ریتالین، دارویی برای درمان اختلال نقص توجه و بیش فعالی ( ADHD ) و نارکولپسی.
"Schoolboy" اغلب برای اشاره به ریتالین استفاده می شود زیرا معمولاً برای کودکان و نوجوانان دارای ADHD تجویز می شود.
مثال ها؛
“He took some schoolboy to help him study for the exam. ”
A person discussing the misuse of prescription drugs might say, “Schoolboy is sometimes abused by students seeking an academic edge. ”
Another might warn, “Using schoolboy without a prescription can have serious health consequences. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-prescription/
بعضی جاها معنی "بچگونه" هم میده.
بچه مدرسه ای
مدرسه ی پسرانه
پسر مدرسه ای

بپرس