🔸 معادل فارسی:
کسی رو درس دادن / کسی رو له کردن با مهارت / کسی رو آگاه کردن با قدرت
در زبان محاوره ای:
حالیش کرد، لهش کرد، نشونش داد کی رئیسِ، یه درس حسابی بهش داد
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( خیابانی – تحقیرآمیز ) :
غلبه کردن بر کسی با مهارت، تجربه یا تسلط کامل، معمولاً در رقابت، بحث یا بازی
مثال: He thought he was good, but I schooled him on the court.
فکر می کرد خوبه، ولی تو زمین لهش کردم.
2. ( فرهنگی – نمایشی ) :
نمایش قدرت یا برتری در برابر کسی که ادعا یا غرور داره، با هدف فرو نشوندن یا اصلاح کردن
مثال: She schooled the haters with facts and style.
با واقعیت و استایل، دشمنارو درس داد.
3. ( آموزشی – حمایتی ) :
در معنای مثبت تر، آموزش دادن یا آگاه کردن کسی با تجربه و دلسوزی
مثال: He took time to school me on the business game.
وقت گذاشت تا منو تو بازی تجارت آگاه کنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
teach – humble – dominate – educate – put someone in their place – drop knowledge
کسی رو درس دادن / کسی رو له کردن با مهارت / کسی رو آگاه کردن با قدرت
در زبان محاوره ای:
حالیش کرد، لهش کرد، نشونش داد کی رئیسِ، یه درس حسابی بهش داد
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( خیابانی – تحقیرآمیز ) :
غلبه کردن بر کسی با مهارت، تجربه یا تسلط کامل، معمولاً در رقابت، بحث یا بازی
مثال: He thought he was good, but I schooled him on the court.
فکر می کرد خوبه، ولی تو زمین لهش کردم.
2. ( فرهنگی – نمایشی ) :
نمایش قدرت یا برتری در برابر کسی که ادعا یا غرور داره، با هدف فرو نشوندن یا اصلاح کردن
مثال: She schooled the haters with facts and style.
با واقعیت و استایل، دشمنارو درس داد.
3. ( آموزشی – حمایتی ) :
در معنای مثبت تر، آموزش دادن یا آگاه کردن کسی با تجربه و دلسوزی
مثال: He took time to school me on the business game.
وقت گذاشت تا منو تو بازی تجارت آگاه کنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها: