schizoid

/ˈskɪtsoɪd//ˈskɪtsoɪd/

(روان پزشکی) دچار اسکیزوفرنی، روان گسیخته، روان شکافته، اسکیزوئید، مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to or having a personality disorder marked by passiveness, withdrawal, and indifference to social relationships.

(2) تعریف: (informal) pertaining to or showing the characteristics of schizophrenia.
اسم ( noun )
• : تعریف: someone suffering from a schizoid condition.

جمله های نمونه

1. Martin's latest play is as schizoid and erratic as its characters.
[ترجمه گوگل]آخرین نمایشنامه مارتین به اندازه شخصیت هایش اسکیزوئید و نامنظم است
[ترجمه ترگمان]آخرین بازی مارتین s و نامنظم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I had none of the schizoid suicide's delusions about being able to survive my own death.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از توهمات خودکشی اسکیزوئید در مورد اینکه بتوانم از مرگ خودم جان سالم به در ببرم نداشتم
[ترجمه ترگمان]من هیچ یک از توهمات خودکشی schizoid درباره اینکه بتوانم از مرگ خودم جان سالم به در ببرم، نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gore was schizoid, suffering from a psychopathic disorder, requiring treatment for many years to come.
[ترجمه گوگل]گور اسکیزوئید بود و از یک اختلال روان‌پریشی رنج می‌برد و سال‌ها به درمان نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]گور schizoid بود که دچار بیماری روانی دچار بیماری روانی شده بود و سال ها به درمان نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. More authentic religious inspirations would challenge this schizoid and solipsistic stance.
[ترجمه گوگل]الهامات دینی معتبرتر این موضع اسکیزوئید و سولیپسیست را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]الهامات مذهبی حقیقی بیشتری این موضع schizoid و solipsistic را به چالش خواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The schizoid’s asexuality is a result of indifference - the schizotypal’s and avoidant’s, the outcome of social anxiety.
[ترجمه گوگل]غیرجنسی اسکیزوئید نتیجه بی تفاوتی است - اسکیزوتایپیال و اجتنابی، نتیجه اضطراب اجتماعی
[ترجمه ترگمان]The \" نتیجه بی تفاوتی است - the و اجتنابی، نتیجه اضطراب اجتماعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Will avoidant and schizoid people fare well in the potentially anonymous environment of text conversation?
[ترجمه گوگل]آیا افراد اجتنابی و اسکیزوئید در محیط بالقوه ناشناس مکالمه متنی موفق خواهند شد؟
[ترجمه ترگمان]آیا اجتنابی اجتنابی و schizoid در محیط بالقوه بی نام و نشان متن به خوبی عمل می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The patient with Schizoid Personality Disorder is asexual.
[ترجمه گوگل]بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید غیرجنسی است
[ترجمه ترگمان]بیمار مبتلا به اختلال شخصیتی Schizoid، غیر جنسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With calm, dreamy, almost schizoid logic, she explains that her appearance will be important.
[ترجمه گوگل]او با منطقی آرام، رویایی و تقریبا اسکیزوئید توضیح می دهد که ظاهرش مهم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]با آرامش، رویایی و تقریبا schizoid، او توضیح می دهد که ظاهر او مهم خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unlike schizoid personality disorder, avoidant people yearn for social relations yet feel they are unable to obtain them.
[ترجمه گوگل]بر خلاف اختلال شخصیت اسکیزوئید، افراد اجتنابی مشتاق روابط اجتماعی هستند اما احساس می کنند قادر به دستیابی به آن نیستند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف اختلال شخصیت schizoid، افراد اجتنابی که آرزوی روابط اجتماعی را دارند، با این حال احساس می کنند که قادر به دستیابی به آن ها نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He believed that schizoid conditions constituted the most deep-seated of all psychopathological states.
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که شرایط اسکیزوئید عمیق‌ترین حالت‌های آسیب‌شناختی روانی را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]او باور داشت که شرایط schizoid the از همه ایالات psychopathological را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mo-Xuyou is central reflect and extensive eruption of Feiming anxiety for existence, as a text of "schizoid", whose protagonist narration and words are all split.
[ترجمه گوگل]Mo-Xuyou بازتاب مرکزی و فوران گسترده اضطراب برای هستی است، به عنوان متنی از "اسکیزوئید"، که روایت و کلمات قهرمان داستان همه از هم جدا شده اند
[ترجمه ترگمان]Mo - Xuyou منعکس کننده بازتاب و فوران گسترده اضطراب Feiming برای وجود، به عنوان یک متن \"schizoid\" است، که شخصیت اصلی آن، روایت و کلمات همگی از هم جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The schizoid devours the eyewinker may be caused by thinking obstacle, also may be the method that a kind of impulsive act perhaps considers to serve as the suicide with this.
[ترجمه گوگل]اسکیزوئید که چشمک را می بلعد ممکن است ناشی از مانع فکری باشد، همچنین ممکن است روشی باشد که نوعی عمل تکانشی ممکن است به عنوان خودکشی با این کار در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]The که the را می بلعد ممکن است ناشی از یک مانع تفکر باشد، هم چنین ممکن است روشی باشد که نوعی عمل وحشیانه در نظر گرفته شود که به عنوان بمب گذار با این عمل عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cerebral narcissist is indistinguishable from the schizoid: he is asexual and prefers activities and interactions which emphasize his intelligence or intellectual achievements.
[ترجمه گوگل]خودشیفته مغزی از اسکیزوئید قابل تشخیص نیست: او غیرجنسی است و فعالیت ها و تعاملاتی را ترجیح می دهد که بر هوش یا دستاوردهای فکری او تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]The مغزی از the متمایز است: او غیر جنسی است و فعالیت ها و تعاملات را ترجیح می دهد که بر هوش یا دستاوردهای عقلانی اش تاکید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You've got to have a schizoid approach.
[ترجمه گوگل]شما باید یک رویکرد اسکیزوئید داشته باشید
[ترجمه ترگمان]باید بهش نزدیک بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. More accurately, the apathy and futility can be described as schizoid aloofness.
[ترجمه گوگل]به طور دقیق تر، بی تفاوتی و بیهودگی را می توان به عنوان دوری اسکیزوئید توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]به طور دقیق تر، بی تفاوتی و بیهودگی می تواند به عنوان aloofness schizoid توصیف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who suffers from schizophrenia, one who suffers from a schizoid personality disorder (psychology)
pertaining to a personality disorder characterized by withdrawal and dissociation; suffering from schizophrenia (psychology)

پیشنهاد کاربران

بپرس