صفت ( adjective )
مشتقات: schismatically (adv.)
مشتقات: schismatically (adv.)
• (1) تعریف: of, pertaining to, or characteristic of schism.
• (2) تعریف: promoting, inclined toward, or guilty of schism.
schismatic
/skɪzˈmætɪk//skɪzˈmætɪk/
معنی: تفرقه انداز، تفرقه جویانه
معانی دیگر: وابسته به تفرقه ی مذهبی، نفاقی، schismatical تفرقه انداز
بررسی کلمه
مترادف ها
تفرقه انداز (صفت)
divisive, schismatic, schismatical
تفرقه جویانه (صفت)
schismatic, schismatical
انگلیسی به انگلیسی
guilty of attempting to form factions; causing the formation of opposed factions
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید