اسم ( noun )
• (1) تعریف: a devious plan; plot.
• مترادف: cabal, contrivance, design, intrigue, machination, plot
• مشابه: collusion, deal, device
• مترادف: cabal, contrivance, design, intrigue, machination, plot
• مشابه: collusion, deal, device
- His marrying her was just part of a scheme to get at her inheritance.
[ترجمه گوگل] ازدواج او با او فقط بخشی از طرحی بود برای به دست آوردن ارث او
[ترجمه ترگمان] ازدواج او فقط بخشی از نقشه بود که به ارث او برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ازدواج او فقط بخشی از نقشه بود که به ارث او برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a plan or program for gaining a specific goal.
• مترادف: game plan, means, plan, projection, strategy
• مشابه: design, tack, tactic
• مترادف: game plan, means, plan, projection, strategy
• مشابه: design, tack, tactic
- They thought of a brilliant scheme to make money over the summer.
[ترجمه گوگل] آنها به یک طرح درخشان برای کسب درآمد در تابستان فکر کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها به فکر یک نقشه درخشان بودند که در تابستان پول در بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها به فکر یک نقشه درخشان بودند که در تابستان پول در بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government's scheme to create more jobs is being criticized.
[ترجمه گوگل] طرح دولت برای ایجاد شغل بیشتر مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان] برنامه دولت برای ایجاد مشاغل بیشتر مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برنامه دولت برای ایجاد مشاغل بیشتر مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: any organization of parts viewed as a whole.
• مترادف: arrangement, pattern, plan, system
• مشابه: design, lay, layout
• مترادف: arrangement, pattern, plan, system
• مشابه: design, lay, layout
- The architect is considering the overall scheme of the proposed building.
[ترجمه گوگل] معمار در حال بررسی طرح کلی ساختمان پیشنهادی است
[ترجمه ترگمان] معمار طرح کلی ساختمان پیشنهادی را مد نظر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] معمار طرح کلی ساختمان پیشنهادی را مد نظر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: schemes, scheming, schemed
حالات: schemes, scheming, schemed
• : تعریف: to plan or contrive.
• مترادف: contrive, design, devise, machinate
• مشابه: brew, concoct, conspire, formulate, intrigue, plan, plot, project
• مترادف: contrive, design, devise, machinate
• مشابه: brew, concoct, conspire, formulate, intrigue, plan, plot, project
- Once in prison, he schemed his revenge.
[ترجمه لیلا.ر] زمانی که در زمان بود انتقام خود را طرحریزی کرد|
[ترجمه علی صباغ (t.me/@Negativ_b)] موقعی که در زندان بود, انتقام گرفتنشو برنامه ریزی کرد|
[ترجمه شان] او هنگامی که در زندان بود، نقشه انتقامش را کشید.|
[ترجمه گوگل] زمانی که در زندان بود، نقشه انتقام خود را کشید[ترجمه ترگمان] یک بار در زندان از او انتقام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She schemed a way to get what she desired.
[ترجمه گوگل] او راهی برای رسیدن به آنچه می خواست طراحی کرد
[ترجمه ترگمان] او راهی برای رسیدن به چیزی که می خواست پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او راهی برای رسیدن به چیزی که می خواست پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: schemer (n.)
مشتقات: schemer (n.)
• : تعریف: to form a devious plan; plot.
• مترادف: connive, intrigue, machinate, plot
• مشابه: conspire, contrive, devise, finagle, plan
• مترادف: connive, intrigue, machinate, plot
• مشابه: conspire, contrive, devise, finagle, plan
- The nobles schemed in order to get control over the young king.
[ترجمه گوگل] اشراف نقشه کشی کردند تا کنترل پادشاه جوان را بدست آورند
[ترجمه ترگمان] اشراف برای تسلط بر شاه جوان نقشه کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اشراف برای تسلط بر شاه جوان نقشه کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید