scheme

/ˈskiːm//skiːm/

معنی: ترتیب، تمهید، برنامه، طرح، رویه، تدبیر، طرح کلی، نقشه، توطئه چیدن، نقشه طرح کردن، طرح کردن
معانی دیگر: نقشه ی عمل، دوز و کلک، کلک، حقه، ترفند، حیله، تبانی، سوسه، دسیسه، آرایش، نظام، کلک زدن، تبانی کردن، حقه زدن، سوسه آمدن، دسیسه کردن، نقشه چیدن، نمودار، نمایه، دیسنما، ترسیمه، جدول، طرح واره، جدول ستاره خوانی، نمودار قرارگیری ستارگان، تدبیر کردن، تمهید کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a devious plan; plot.
مترادف: cabal, contrivance, design, intrigue, machination, plot
مشابه: collusion, deal, device

- His marrying her was just part of a scheme to get at her inheritance.
[ترجمه گوگل] ازدواج او با او فقط بخشی از طرحی بود برای به دست آوردن ارث او
[ترجمه ترگمان] ازدواج او فقط بخشی از نقشه بود که به ارث او برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a plan or program for gaining a specific goal.
مترادف: game plan, means, plan, projection, strategy
مشابه: design, tack, tactic

- They thought of a brilliant scheme to make money over the summer.
[ترجمه گوگل] آنها به یک طرح درخشان برای کسب درآمد در تابستان فکر کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها به فکر یک نقشه درخشان بودند که در تابستان پول در بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government's scheme to create more jobs is being criticized.
[ترجمه گوگل] طرح دولت برای ایجاد شغل بیشتر مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان] برنامه دولت برای ایجاد مشاغل بیشتر مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any organization of parts viewed as a whole.
مترادف: arrangement, pattern, plan, system
مشابه: design, lay, layout

- The architect is considering the overall scheme of the proposed building.
[ترجمه گوگل] معمار در حال بررسی طرح کلی ساختمان پیشنهادی است
[ترجمه ترگمان] معمار طرح کلی ساختمان پیشنهادی را مد نظر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: schemes, scheming, schemed
• : تعریف: to plan or contrive.
مترادف: contrive, design, devise, machinate
مشابه: brew, concoct, conspire, formulate, intrigue, plan, plot, project

- Once in prison, he schemed his revenge.
[ترجمه لیلا.ر] زمانی که در زمان بود انتقام خود را طرحریزی کرد
|
[ترجمه علی صباغ (t.me/@Negativ_b)] موقعی که در زندان بود, انتقام گرفتنشو برنامه ریزی کرد
|
[ترجمه شان] او هنگامی که در زندان بود، نقشه انتقامش را کشید.
|
[ترجمه گوگل] زمانی که در زندان بود، نقشه انتقام خود را کشید
[ترجمه ترگمان] یک بار در زندان از او انتقام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She schemed a way to get what she desired.
[ترجمه گوگل] او راهی برای رسیدن به آنچه می خواست طراحی کرد
[ترجمه ترگمان] او راهی برای رسیدن به چیزی که می خواست پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: schemer (n.)
• : تعریف: to form a devious plan; plot.
مترادف: connive, intrigue, machinate, plot
مشابه: conspire, contrive, devise, finagle, plan

- The nobles schemed in order to get control over the young king.
[ترجمه گوگل] اشراف نقشه کشی کردند تا کنترل پادشاه جوان را بدست آورند
[ترجمه ترگمان] اشراف برای تسلط بر شاه جوان نقشه کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a scheme to evade paying taxes
نقشه ای برای گریز از پرداخت مالیات

2. a scheme to get control of the government
ترفندی برای اعمال نفوذ در دستگاه دولت

3. another scheme to cheat old farmers
یک حقه ی دیگر برای گول زدن کشاورزان سالخورده

4. the scheme of things in the material world
نظام چیزها در جهان مادی

5. a color scheme
آرایش رنگ ها

6. a government scheme for fighting illiteracy
تدبیر دولت برای پیکار با بیسوادی

7. a mad scheme
نقشه ی احمقانه

8. a mature scheme
نقشه ی سنجیده

9. a new scheme for rural electrification
طرحی تازه برای برق رسانی به روستاها

10. a romantic scheme
یک طرح غیرعملی

11. a subtle scheme
یک نقشه ی حیله آمیز

12. a visionary scheme
یک نقشه ی غیرعملی

13. a wild scheme
یک طرح غیر عملی

14. a health insurance scheme
برنامه ی بیمه ی سلامتی

15. a wildcat industrial scheme
یک طرح صنعتی پرمخاطره

16. The greatest weakness of the scheme lies in its lack of government support.
[ترجمه گوگل]بزرگترین ضعف این طرح در عدم حمایت دولت است
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین ضعف این طرح، فقدان حمایت دولتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The failure of this scheme contributed to her eventual downfall.
[ترجمه گوگل]شکست این طرح به سقوط نهایی او کمک کرد
[ترجمه ترگمان]شکست این طرح منجر به سقوط احتمالی او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. His company has the best pension scheme in the industry.
[ترجمه گوگل]شرکت او بهترین طرح بازنشستگی را در صنعت دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت او بهترین برنامه بازنشستگی را در این صنعت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The scheme was criticized as too idealistic and impracticable.
[ترجمه گوگل]این طرح به عنوان بیش از حد ایده آلیستی و غیر عملی مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این طرح به عنوان too و غیرعملی مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She'd cooked up some weird scheme that was going to earn her a fortune.
[ترجمه گوگل]او نقشه های عجیب و غریبی درست کرده بود که قرار بود ثروت زیادی برای او به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او طرح عجیبی برای خودش درست کرده بود که او را ثروتمند کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The scheme offers an ideal opportunity for youngsters to get training.
[ترجمه گوگل]این طرح فرصتی ایده‌آل برای جوانان فراهم می‌کند تا آموزش ببینند
[ترجمه ترگمان]این برنامه یک فرصت ایده آل برای نوجوانان فراهم می کند تا آموزش ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The university's exchange scheme for teachers has cemented its links with many other academic institutions.
[ترجمه گوگل]طرح تبادل معلمان دانشگاه، پیوندهای آن را با بسیاری از مؤسسات دانشگاهی دیگر مستحکم کرده است
[ترجمه ترگمان]طرح مبادله دانشگاه برای معلمان ارتباط خود با بسیاری از موسسات دانشگاهی دیگر را تحکیم ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The opposition to her scheme made her more determined than ever.
[ترجمه گوگل]مخالفت با نقشه او او را مصمم تر از همیشه کرد
[ترجمه ترگمان]مخالفت با این نقشه او را مصمم تر از پیش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

تمهید (اسم)
arrangement, intrigue, preparation, scheming, scheme, contrivance, prolusion

برنامه (اسم)
title, program, scheme, bill of fare, plan, schedule, code, syllabus

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

رویه (اسم)
upper, tack, top, procedure, facing, cover, surface, method, scheme, metier, comportment, vamp, praxis, tenor, instep, ism

تدبیر (اسم)
measure, counsel, rede, design, contraption, experiment, scheme, contrivance, plan, machination, gimmick

طرح کلی (اسم)
scheme, outline

نقشه (اسم)
program, design, scheme, plan, project, model, plat, chart, map, plot

توطئه چیدن (فعل)
collogue, collude, intrigue, scheme, plot

نقشه طرح کردن (فعل)
scheme

طرح کردن (فعل)
propose, design, draw, scheme, draft, plan, bring forth, lay, propound, sketch, put forward

تخصصی

[عمران و معماری] طرح - سامانسازی - برنامه
[برق و الکترونیک] طرح
[بهداشت] کروکی
[نساجی] طرح
[ریاضیات] طرح
[آمار] طرح

انگلیسی به انگلیسی

• plan, design; system; plot, intrigue; diagram, outline
plan, devise, plot; intrigue, conspire, contrive
a scheme is a plan produced by one person as a way of achieving something.
a scheme is also a large-scale plan produced by a government or by an organization.
when people scheme, they make secret plans; used showing disapproval.
the scheme of things is the way that everything in the world or in a particular situation seems to be organized.

پیشنهاد کاربران

طرح، برنامه، نقشه
مثال: The government has proposed a new economic scheme to boost growth.
دولت یک طرح اقتصادی جدید را برای افزایش رشد پیشنهاد کرده است.
ویژه طرح؛ خاصه طرح؛ طرح یا ترتیباتی نظام مند و بزرگ مقیاس برای رسیدن به هدف یا تحقق ایده ای معین
a large - scale systematic plan or arrangement for attaining a particular object or putting a particular idea into effect
...
[مشاهده متن کامل]

[با توجه به این تعریف، نه �شمه� و نه �طرح واره� معادل مناسبی برای این واژه به نظر نمی رسند. مفهوم این واژه، به عکس، فراتر از طرح است و نه فروتر از آن که با پس وند �واره� بیان شود. ]

scheme: طرح ، تصویر کلی
scheme:ترکیب بندی
color scheme:ترکیب بندی رنگ
Verb
نقشه کشیدن - دسیسه کردن - نقشه چیدن
. . .
I recently watched the movie “Parasite” for the first time and was absolutely blown away by it. It’s a Korean film that won the Palme d’Or at Cannes and the Best Picture Oscar, so I had very high expectations going in. But it still managed to surprise me with its sharp social commentary, dark humor, and masterful storytelling
...
[مشاهده متن کامل]

I won’t give away too much of the plot, but it follows a poor family who scheme their way into working for a wealthy family, with unexpected consequences

برگرفته از همان شمه. یعنی طرحی یا نمایی از موضوع
In British English, the typical meaning is "an official plan intended to help people in some way. "
Unfortunately, the National Health Insurance scheme of 1911 did not cover all workers.
In American English, scheme has a much more negative meaning: "an intelligent plan, especially to do something bad or illegal. "
...
[مشاهده متن کامل]

Mr. Young came up with a scheme to pass phony checks.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : schematize / scheme
✅️ اسم ( noun ) : schema / scheme / schemer
✅️ صفت ( adjective ) : schematic / scheming
✅️ قید ( adverb ) : schematically
طرح - طرح کلی - طرح واره - برنامه
The cost of holidays is reduced by using the Red Guana ⭐scheme
طرح واره
طرح - نقشه
راه و روش
چیدمان، طرح
طرح و نقشه
[ مهندسی و پزشکی]
نَمای ساختاری ، نمای الگویی ، نمای نگاره ای
شِما ( در نقشه کشی فنی )
طرحواره_ اسکیما
یک نقشه و یا برنامه برای به دست آوردن چیزی غیرقانونی
پروسه، فرآیند
شاکله
معیار
Marks Scheme
معیارهای نمره دهی
سودا
طرح - رویکرد - روش

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس