schema

/ˈskiːmə//ˈskiːmə/

معنی: صفت، طرح، شکل، الگو، نونه
معانی دیگر: پیش نویس، مسوده، شکل واره، دیسه نما، نمودار، دیاگرام، مدل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: schemata
• : تعریف: a diagram or general outline.
مشابه: diagram

جمله های نمونه

1. The significance of their schema has been exaggerated.
[ترجمه گوگل]اهمیت طرحواره آنها اغراق شده است
[ترجمه ترگمان]اهمیت طرح آن ها اغراق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So our schema for representing that knowledge should be reflected in the concepts in accordance with which we analyse actual accounts.
[ترجمه گوگل]بنابراین طرح واره ما برای بازنمایی آن دانش باید در مفاهیمی منعکس شود که طبق آنها حساب های واقعی را تجزیه و تحلیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین طرح ما برای نشان دادن این دانش باید در مفاهیم مطابق با آنچه حساب های واقعی را تجزیه و تحلیل می کنیم منعکس گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She argued that Marx's schema of reproduction became unbalanced if one assumed such an increase in the organic composition of capital.
[ترجمه گوگل]او استدلال می کرد که اگر چنین افزایشی در ترکیب ارگانیک سرمایه فرض شود، طرحواره بازتولید مارکس نامتعادل می شود
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کند که اگر کسی چنین افزایشی در ترکیب ارگانیک سرمایه داشته باشد، الگوی مارکس از تولید مثل نامتعادل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Moreover, it is not clear that schema theory would actually predict the reversal in results for different types of junction.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مشخص نیست که نظریه طرحواره واقعاً معکوس شدن نتایج را برای انواع مختلف اتصالات پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، واضح نیست که نظریه نمودار در واقع برگشت به نتایج انواع مختلف اتصال را پیش بینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This chapter discusses these forms of the logical schema and also shows how the data structures might be described to the database.
[ترجمه گوگل]این فصل این اشکال طرحواره منطقی را مورد بحث قرار می‌دهد و همچنین نشان می‌دهد که چگونه ساختارهای داده ممکن است برای پایگاه داده توصیف شوند
[ترجمه ترگمان]این بخش به این شکل از شمای منطقی بحث می کند و همچنین نشان می دهد که چگونه ساختارهای داده را می توان در پایگاه داده توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In fact, as the Lacanian schema indicates, the self and the other are caught in a more complicated relationship.
[ترجمه گوگل]در واقع، همانطور که طرحواره لاکانی نشان می دهد، خود و دیگری در رابطه پیچیده تری گرفتار می شوند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، همانطور که الگوی Lacanian نشان می دهد، خود و دیگران در یک رابطه پیچیده تری گرفتار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Implicit in the conceptualizations of schema used here is the idea that schemata are internally constructed with experience over time.
[ترجمه گوگل]ضمناً در مفهوم سازی طرحواره مورد استفاده در اینجا این ایده وجود دارد که طرحواره ها به صورت درونی با تجربه در طول زمان ساخته می شوند
[ترجمه ترگمان]مفهوم ضمنی در conceptualizations که در اینجا به کار می رود این است که طرح شماتیک با تجربه در طول زمان ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Schema Builder will enable all parts of the database schema to be created or modified in a graphical environment.
[ترجمه گوگل]Schema Builder تمام بخش های طرحواره پایگاه داده را قادر می سازد تا در یک محیط گرافیکی ایجاد یا اصلاح شوند
[ترجمه ترگمان]سازنده نمودار همه بخش های طرح پایگاه داده را قادر خواهد ساخت که در یک محیط گرافیکی ایجاد یا تغییر داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Marx clearly did not formally abandon this schema even in his later writings.
[ترجمه گوگل]مارکس آشکارا این طرح واره را حتی در نوشته های بعدی خود نیز به طور رسمی رها نکرد
[ترجمه ترگمان]مارکس به طور واضح این طرح را حتی در نوشته های بعدی اش رها نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Barr's schema was provisional, and although he did later rework the plan he made no major revisions.
[ترجمه گوگل]طرح بار موقتی بود، و اگرچه او بعداً طرح را دوباره کار کرد، اما هیچ تجدیدنظر عمده ای انجام نداد
[ترجمه ترگمان]طرح بار موقتی بود، و اگر چه او بعدا در این برنامه تجدید نظر کرد، هیچ تجدید نظر بزرگی انجام نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sucking reflex illustrates a reflexive schema.
[ترجمه گوگل]رفلکس مکیدن یک طرح واره انعکاسی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]بازتاب مکیدن، یک طرح reflexive را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This schema has much in common with those developed by two others, whose writings have influenced this presentation.
[ترجمه گوگل]این طرح واره شباهت زیادی با طرحواره‌هایی دارد که توسط دو نفر دیگر که نوشته‌هایشان بر این ارائه تأثیر گذاشته است، ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]این الگو با کسانی که توسط دو گروه دیگر توسعه یافته اند، مشترک است، که نوشته های آن ها بر این معرفی تاثیر داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Schema theory can go a long way towards explaining the sender's choice and arrangement of information in communication.
[ترجمه گوگل]تئوری طرحواره می تواند راه درازی را برای توضیح انتخاب فرستنده و ترتیب اطلاعات در ارتباطات پیش برود
[ترجمه ترگمان]نظریه نمودار می تواند راه طولانی برای توضیح انتخاب فرستنده و تنظیم اطلاعات در ارتباط داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This suggests that her schema for number is not yet fully developed.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که طرح واره او برای شماره هنوز به طور کامل توسعه نیافته است
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که طرح او برای تعداد هنوز به طور کامل توسعه نیافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But certain parts of Levi-Strauss' schema have application to a wide variety of ethnographic materials.
[ترجمه گوگل]اما بخش‌های معینی از طرح واره لوی استروس برای طیف وسیعی از مواد قوم‌نگاری کاربرد دارد
[ترجمه ترگمان]اما برخی از قسمت های خاص (لوی - اشتراوس)کاربرد وسیعی از مواد قوم شناختی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صفت (اسم)
qualification, accident, attribute, adjective, quality, epithet, determinative, schema

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

شکل (اسم)
likeness, figure, form, image, facet, rank, formation, shape, configuration, hue, gravure, vignette, medal, schema, shekel

الگو (اسم)
type, pattern, standard, sample, template, mold, schema, strickle

نونه (اسم)
schema

تخصصی

[کامپیوتر] طرح ؛ مدل ؛ شما ؛ الگو
[ریاضیات] شکل، نمودار، طرح

انگلیسی به انگلیسی

• diagram, scheme, plan
a schema is an outline of a plan or theory; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍️ جمع این کلمه schemata و schemas می باشد و نکته اینجاست که هر دوی جمع ها نیز درست هستند ✅️
واژه prisma از pri sma ساخته شده که pri اشاره به قبل و گذشته دارد و از همینرو گاها در زبان لاتین برای اشاره به اول بودن و اصلی بودن کاربرد یافته همچون primary / privilege / Previous و . . . . pre و pri از یکریشه بودن که به دو دیس گوناگون برای اشاره به معنای خاص از یکدیگر پاک و شست شدند ( تمیز و جدا )
...
[مشاهده متن کامل]

sma همان schema میباشد که دوباره به ریخت دیگری برای اشاره به چیز دیگری نوشته شده / این واژه برابر شم در زبان ایرانی میباشد و در شمایل یا شمه و حدس و گمان بکار رفته و ملاک تصویر ذهنی داشتن بوده ؛ در شمایل یا صورت همان صور یا تصویر را میبینیم و در شماتیک تصویر خیالی یا ذهنی ؛ پس prisma همان تصویر قبلی داشتن است ؛ یعنی چیزی را از قبل متصور شدن = پیش زمینه ذهنی یا پیش زمینه اولیه ؛ برای همین قبل در لاتین به شکل pre و اصلی و اولیه به شکله pri نوشته شد .

1. طرح کلی، تصویر کلی، چهارچوب کلی 2. طرح واره، شکل واره
از فرهنگ معاصر پویا
schema ( n ) ( skimə ) ( pl. schemas or schemata ) =an outline of a plan or theory
طرح کلی یک برنامه یا نظریه
طرحواره ( در روانشناسی )
مثال:
an attempt to reduce complex economic theory to a simple schema
تلاشی برای تقلیل نظریه پیچیده اقتصادی به یک طرح ساده
طرحواره درمانی
Schema: سنگواره ذهنی
Schema: الگوهای ذهنی
تصویر ذهنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : schematize / scheme
✅️ اسم ( noun ) : schema / scheme / schemer
✅️ صفت ( adjective ) : schematic / scheming
✅️ قید ( adverb ) : schematically
روان بنه
schema
پارسی / آلمانی / انگلیسی
دیسه نما / schema /Schema
schema ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: طرحواره
تعریف: مجموعه ای از دانش اولیه در باب یک مفهوم یا ماهیت که به مثابۀ الگویی برای ادراک، تعبیر، تخیل یا حل مسئله عمل می کند
انگارهای ذهنی ، یا طرح وارهای ذهنی

صفت مشخصه
در فلسفه کانت:
شاکله. ( معادل گذاری ندا قطرویی )
شکلواره. ( معادل گذاری عزت الله فولادوند )
schema short - term memory storage working memory طرحواره حافظه کوتاه مدت اندوزش حافظه کاری
I'm a schema boy من یک پسر نمونه هستم
طرحواره، طرحواره ذهنی، شِما
( خوانش این واژه با درک بر ادبیات یونگ فهم عمیق تری می یابد )
طرح واره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس