scheduler

/ˈskeddʒʊlər//ˈʃedjuːlə/

زمان بند

جمله های نمونه

1. The President's schedulers allowed 90 minutes for TV interviews.
[ترجمه گوگل]برنامه‌ریزان رئیس‌جمهور ۹۰ دقیقه برای مصاحبه‌های تلویزیونی اجازه دادند
[ترجمه ترگمان]The رئیس جمهور به ۹۰ دقیقه برای مصاحبه تلویزیونی مهلت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. From left, ops scheduler; raw materials scheduler, weighbridge operator, and assistant scheduler.
[ترجمه گوگل]از سمت چپ، زمانبندی عملیات زمانبندی مواد خام، اپراتور باسکول و دستیار زمانبندی
[ترجمه ترگمان]از چپ، زمانبند خودکار؛ برنامه ریز مواد خام، اپراتور weighbridge، و برنامه ریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When the process completes job scheduler will do some work, such as releasing the resources.
[ترجمه گوگل]هنگامی که فرآیند تکمیل می شود، زمانبندی کار برخی از کارها را انجام می دهد، مانند آزاد کردن منابع
[ترجمه ترگمان]زمانی که فرآیند تکمیل زمانبندی کار را تکمیل می کند، برخی از کارها مانند آزاد کردن منابع انجام خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this case, the scheduler on the DB2 UDB server needs to connect to the tools catalog database in order to retrieve any required information about the tasks to be run.
[ترجمه گوگل]در این مورد، زمان‌بند در سرور DB2 UDB باید به پایگاه داده کاتالوگ ابزار متصل شود تا هر گونه اطلاعات مورد نیاز در مورد وظایفی را که باید اجرا شود، بازیابی کند
[ترجمه ترگمان]در این حالت، زمانبند در کارگزار DB۲ UDB باید به پایگاه داده کاتالوگ فهرست متصل شود تا هر گونه اطلاعات لازم درباره وظایف اجرا شده را بازیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this way, the Scheduler UI helps to speed up the search process for available time.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، رابط کاربری Scheduler به سرعت بخشیدن به روند جستجو برای زمان در دسترس کمک می کند
[ترجمه ترگمان]در این روش، رابط کاربر زمانبند به سرعت بخشیدن به فرآیند جستجو برای زمان موجود کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can learn more about his schedulers, including the Staircase Process Scheduler and the Rotating Staircase Deadline Scheduler, which ultimately proved that fair share scheduling was possible.
[ترجمه گوگل]می‌توانید درباره زمان‌بندی‌های او، از جمله برنامه‌ریزی فرآیند پلکان و زمان‌بندی مهلت پلکان چرخشی، اطلاعات بیشتری کسب کنید، که در نهایت ثابت کرد که زمان‌بندی سهم منصفانه امکان‌پذیر است
[ترجمه ترگمان]شما می توانید اطلاعات بیشتری در مورد استفاده از his، از جمله فرآیند Scheduler و پلکان گردان Scheduler را یاد بگیرید، که در نهایت ثابت کرد که برنامه ریزی سهم عادلانه امکانپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the 4 scheduler, the timeslice recalculation algorithm requires that all processes exhaust their timeslice before their new timeslices can be recomputed.
[ترجمه گوگل]در زمانبندی 4، الگوریتم محاسبه مجدد Timelice مستلزم آن است که همه فرآیندها بازه زمانی خود را قبل از محاسبه مجدد بازه های زمانی جدیدشان تمام کنند
[ترجمه ترگمان]در ۴ زمانبند، الگوریتم timeslice recalculation نیازمند این است که همه فرایندها قبل از timeslices جدید خود timeslice را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The scheduler is cooperative in nature and an executing context may yield its virtual processor to a different context at any time if it wishes to enter a wait state.
[ترجمه گوگل]زمانبندی ماهیت همکاری دارد و یک زمینه اجرا کننده ممکن است در هر زمانی که بخواهد وارد یک حالت انتظار شود، پردازنده مجازی خود را به یک زمینه متفاوت تحویل دهد
[ترجمه ترگمان]زمانبند در ماهیت هم کاری می کند و یک زمینه اجرایی ممکن است پردازشگر مجازی خود را در هر زمانی که بخواهد به حالت انتظار وارد شود، به یک بافت متفاوت تسلیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You'll need to open up Task Scheduler to create the new job, so open it up and click the Create Task link on the right-hand side.
[ترجمه گوگل]برای ایجاد کار جدید باید Task Scheduler را باز کنید، بنابراین آن را باز کنید و روی پیوند Create Task در سمت راست کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید زمان را برای ایجاد شغل جدید باز کنید، بنابراین آن را باز کنید و روی لینک تکلیف ایجاد شده در سمت راست کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is the operating system process scheduler, a few have priority scheduling.
[ترجمه گوگل]این برنامه زمانبندی فرآیند سیستم عامل است، تعداد کمی از آنها برنامه ریزی اولویت دارند
[ترجمه ترگمان]این برنامه برنامه ریز فرآیند سیستم عامل است، که تعداد کمی از آن ها زمان بندی اولویت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. User can load task list to Daily Scheduler for easy scheduling.
[ترجمه گوگل]کاربر می تواند لیست کارها را برای برنامه ریزی آسان در Daily Scheduler بارگذاری کند
[ترجمه ترگمان]کاربر می تواند فهرست تکلیف را برای برنامه ریزی آسان بار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In cluster system, the design of scheduler module is very critical for system performance.
[ترجمه گوگل]در سیستم خوشه ای، طراحی ماژول زمانبندی برای عملکرد سیستم بسیار حیاتی است
[ترجمه ترگمان]در سیستم خوشه ای، طراحی ماژول زمان بندی برای عملکرد سیستم بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Scheduler, to allow scheduling of a Quick Scan, Full Scan or Smart Update at specified times and intervals.
[ترجمه گوگل]Scheduler، برای اجازه زمان‌بندی یک اسکن سریع، اسکن کامل یا به‌روزرسانی هوشمند در زمان‌ها و فواصل زمانی مشخص
[ترجمه ترگمان]Scheduler، برای اجازه برنامه ریزی یک پویش سریع، پویش کامل و یا به هنگام سازی هوشمندانه در زمان های مشخص و فواصل زمانی مشخص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. List Scheduler - send mailing list on given time.
[ترجمه گوگل]لیست زمانبندی - ارسال لیست پستی در زمان معین
[ترجمه ترگمان]فهرست پست Scheduler را در زمان داده شده فهرست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The 2 Linux scheduler used a circular queue for runnable task management that operated with a round-robin scheduling policy.
[ترجمه گوگل]زمان‌بندی لینوکس 2 از یک صف دایره‌ای برای مدیریت وظایف قابل اجرا استفاده می‌کرد که با خط‌مشی زمان‌بندی دور برگشتی عمل می‌کرد
[ترجمه ترگمان]scheduler ۲ لینوکس از یک صف گرد برای مدیریت کار runnable استفاده کردند که با یک سیاست زمان بندی دوره ای کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] زمانبند

انگلیسی به انگلیسی

• one who plans events for particular times or dates; one who creates a timetable

پیشنهاد کاربران

بپرس