اسم ( noun )
• (1) تعریف: a plan of activity organized by units of time.
• مترادف: calendar, program, slate
• مشابه: agenda, bill
• مترادف: calendar, program, slate
• مشابه: agenda, bill
- The doctor can't fit any more appointments into her schedule tomorrow.
[ترجمه علی بنائی] دکتر نمی تواند وقت ملاقات دیگری را در برنامه فردای خود قرار دهد.|
[ترجمه N] دکتر نمی تواند وقت ملاقات دیگری را در برنامه فردای خود قرار دهد|
[ترجمه nader] فردا دکتر نمیتواند هیچ وقت ملاقات بیشتری رادر برنامه اش جای دهد|
[ترجمه Ahmad] فردا دکتر نمیتواند ملاقات دیگری را در برنامه اش قرار دهد.|
[ترجمه Arman] دکتر نمی تواند هیچ قرار ( وقت ) ملاقات دیگری را در برنامه زمانی فردای خود جای دهد|
[ترجمه Eahr] فردا دکتر نمیتونه که ویزیت بیشتری رو در برنامه اش قرار دهد|
[ترجمه شان] خانم دکتر نمی تواند وقت ملاقات دیگری را در برنامه زمان بندی شده فردا بگنجاند.|
[ترجمه گوگل] دکتر نمی تواند دیگر قرار ملاقات فردا را در برنامه او قرار دهد[ترجمه ترگمان] دکتر نمی تواند فردا قرار ملاقات های بیشتری در برنامه خود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- According to the tour schedule, we should be in Rome next Tuesday.
[ترجمه نگین] هر دو درست است فرقی نمی کند|
[ترجمه h.asgari] طبق برنامه زمانبندی ِ تور ، ما باید سه شنبه آینده در رُم باشیم.|
[ترجمه h.a.asgari] بر طبق برنامه زمانبندی ِ تور ، ما میتونیم سه شنبه آینده در رُم باشیم.|
[ترجمه گوگل] طبق برنامه تور سه شنبه آینده باید در رم باشیم[ترجمه ترگمان] طبق برنامه تور، سه شنبه آینده باید در رم باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She checked her class schedule to see if she had gym the next day.
[ترجمه Englishliteraturestudent] او برنامه ی کلاسی اش را چک کرد تا ببیند که روز بعد باشگاه دارد یا خیر.|
[ترجمه Army] او برنامه کلاسی اش را چک ( بررسی ) کرد تا ببیند که ایا روز بعد ( فردا ) باشگاه دارد|
[ترجمه گوگل] او برنامه کلاس خود را بررسی کرد تا ببیند آیا روز بعد ورزشگاه دارد یا خیر[ترجمه ترگمان] برنامه کلاسش را چک کرد تا ببیند آیا روز بعد باشگاه دارد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a timetable, as for trains or buses.
• مترادف: timetable
• مترادف: timetable
- Check the bus schedule and see what time the bus gets in.
[ترجمه Englishliteraturestudent] برنامه ی اتوبوس را بررسی کن و ببین که اتوبوس کی می رسد.|
[ترجمه مهسا] برنامه اتوبوس را بررسی کنید و ببینید اتوبوس چه زمانی میرسد.|
[ترجمه گوگل] برنامه اتوبوس را بررسی کنید و ببینید اتوبوس چه ساعتی سوار می شود[ترجمه ترگمان] برنامه اتوبوس را بررسی کنید و ببینید که اتوبوس چه زمانی وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a list or inventory of items, often arranged by classification.
• مترادف: inventory, itemization
• مشابه: bill, roster
• مترادف: inventory, itemization
• مشابه: bill, roster
- a tariff schedule
[ترجمه شان] جدول تعرفه|
[ترجمه گوگل] یک برنامه تعرفه[ترجمه ترگمان] یک برنامه تعرفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: schedules, scheduling, scheduled
حالات: schedules, scheduling, scheduled
• (1) تعریف: to enter into an existing schedule.
• مترادف: program
• مشابه: assign, book, list, plan, slate
• مترادف: program
• مشابه: assign, book, list, plan, slate
- We scheduled a stop in Seattle to visit some friends.
[ترجمه علی] ما یک توقف در سیاتل را در برنامه قرار دادیم تا به ملاقات تعدادی از دوستان برویم|
[ترجمه شان] برای دیدار چند تن از دوستان، توقفی در سیاتل را در برنامه ( سفر ) خود گنجاندیم.|
[ترجمه گوگل] توقفی در سیاتل برای دیدار چند دوست تعیین کردیم[ترجمه ترگمان] قرار بود در سیاتل توقف کنیم تا از بعضی از دوستان دیدن کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to set the date or time of.
• مترادف: program
• مشابه: arrange, calendar, plan, slate, time
• مترادف: program
• مشابه: arrange, calendar, plan, slate, time
- They scheduled the wedding for the middle of June.
[ترجمه گوگل] آنها مراسم عروسی را برای اواسط ژوئن برنامه ریزی کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها قرار ازدواج را برای اواسط ماه ژوئن برنامه ریزی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها قرار ازدواج را برای اواسط ماه ژوئن برنامه ریزی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The receptionist scheduled my next appointment for ten o'clock on Friday.
[ترجمه A.A] مسئول پذیرش قرار ملاقات بعدی مرا برنامه ریزی کرد برای ساعت ده روز جمعه|
[ترجمه شان] متصدی پذیرش، قرار دیدار بعدی من را برای ساعت 10 بامداد جمعه تعیین کرد.|
[ترجمه گوگل] مسئول پذیرش قرار بعدی من را برای ساعت ده روز جمعه گذاشته بود[ترجمه ترگمان] متصدی پذیرش قرار بعدی من را برای ساعت ده روز جمعه برنامه ریزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید