پراکندن روی - همه ی ـ سراسرِ.
Some silkworms' houses, made of the same materials, are scattered over the desks.
چند تکه چیزهایی که با کاغذ ساخته شده بود، روی میزها پراکنده و ریخته شده بود.
Soldiers scattered over the whole place were dragging logs and brushwood
... [مشاهده متن کامل]
سربازان در سراسر دشت پراکنده شده به جمع کردن چوب و خاشاک می پرداختند و کومه می ساختند.
his hair scattered over his forehead.
موهایش نیز روی پیشانیبه صورت آشفته پراکنده شده بود.
چند تکه چیزهایی که با کاغذ ساخته شده بود، روی میزها پراکنده و ریخته شده بود.
... [مشاهده متن کامل]
سربازان در سراسر دشت پراکنده شده به جمع کردن چوب و خاشاک می پرداختند و کومه می ساختند.
موهایش نیز روی پیشانیبه صورت آشفته پراکنده شده بود.