scathing

/ˈskeɪðɪŋ//ˈskeɪðɪŋ/

معنی: سوزان، داغدار
معانی دیگر: (سخن یا حمله و غیره) تند، کوبنده، خرد کننده، تلخ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: scathingly (adv.)
(1) تعریف: harshly condemning; brutal.
متضاد: complimentary
مشابه: scalding

- The governor's action received scathing criticism from her opponents.
[ترجمه گوگل] این اقدام فرماندار با انتقاد شدید مخالفانش مواجه شد
[ترجمه ترگمان] اقدام فرماندار انتقادات شدیدی را از سوی مخالفان خود دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After reading a scathing review of the hotel, I canceled my reservation.
[ترجمه Mandana] بعد از اینکه نقد تند در مورد آن هتل را مرور کردم برنامه رزرو هتل راکنسل کردم
|
[ترجمه گوگل] پس از خواندن یک بررسی تند از هتل، رزرو خود را لغو کردم
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه یه نگاهی به هتل انداختم، رزرو رو کنسل کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: causing great pain or harm.

جمله های نمونه

1. her scathing remarks
اظهارات بسیار تند او

2. the scathing scorn of ahmad's stepmother
تحقیر خرد کننده ی نامادری احمد

3. He was very scathing about the report, saying it was inaccurate.
[ترجمه گوگل]او نسبت به این گزارش بسیار تندی داشت و گفت که این گزارش نادرست است
[ترجمه ترگمان]او در مورد این گزارش بسیار ناراحت بود و گفت که این گزارش نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He made a scathing attack on the statement.
[ترجمه گوگل]او به این بیانیه حمله شدیدی کرد
[ترجمه ترگمان]او به این بیانیه حمله شدیدی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her speech was a scathing indictment of the government's record on crime.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او کیفرخواست کوبنده ای از سوابق دولت در مورد جنایت بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی یک ادعانامه شدید از سابقه دولت در رابطه با جرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His article is, predictably, a scathing attack on capitalism.
[ترجمه گوگل]مقاله او، بطور قابل پیش بینی، حمله ای کوبنده به سرمایه داری است
[ترجمه ترگمان]مقاله او، همانطور که قابل پیش بینی بود، یک حمله شدید به سرمایه داری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was scathing about the government's performance.
[ترجمه گوگل]او نسبت به عملکرد دولت تندی داشت
[ترجمه ترگمان]او از عملکرد دولت ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her father gave her a scathing look.
[ترجمه گوگل]پدرش نگاه تندی به او انداخت
[ترجمه ترگمان]پدرش نگاه تندی به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's always been so scathing about psychiatrists.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد روانپزشکان بسیار کوبنده بوده است
[ترجمه ترگمان]او همیشه نسبت به psychiatrists سخت آزرده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The committee yesterday launched a scathing attack on British business for failing to invest.
[ترجمه گوگل]این کمیته دیروز حمله شدیدی به تجارت بریتانیایی به دلیل عدم سرمایه گذاری انجام داد
[ترجمه ترگمان]این کمیته دیروز یک حمله شدید به تجارت بریتانیا به دلیل عدم سرمایه گذاری انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was scathing in his criticism of colleagues whose work did not match these standards.
[ترجمه گوگل]او در انتقاد از همکارانی که کارشان با این استانداردها مطابقت نداشت، تند بود
[ترجمه ترگمان]او در انتقاد از همکارانی که کار آن ها با این استانداردها همخوانی نداشت، مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Caldaire managing director Mike Widmer launched a scathing attack on the local authorities.
[ترجمه گوگل]مایک ویدمر، مدیر عامل Caldaire، حمله شدیدی به مقامات محلی انجام داد
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل \"مایک Widmer\"، مایک Widmer، حمله ای شدید به مقامات محلی را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bloom paints a scathing portrait of Meinke in her memoirs.
[ترجمه گوگل]بلوم در خاطراتش پرتره ای تند از ماینکه می کشد
[ترجمه ترگمان]بلوم یه تصویر زننده از Meinke در خاطراتش نقاشی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead, she delivered what looked like a scathing remark and marched toward the door with Henry scrambling after her.
[ترجمه گوگل]در عوض، او چیزی را که به نظر تند و تند به نظر می رسید گفت و به سمت در حرکت کرد و هنری که دنبال او می چرخید
[ترجمه ترگمان]در عوض، او چیزی را که شبیه یک حرف زننده بود به او داد و با عجله به طرف در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

داغدار (صفت)
scathing

انگلیسی به انگلیسی

• injurious, causing damage; severe, harsh
if you are scathing about something, you criticize it harshly and scornfully.

پیشنهاد کاربران

تند و تیز، طوفانی، کوبنده
شدیداللحن
تند
He was very scathing about the report, saying it was inaccurate
کوبنده
scathing report = گزارش کوبنده
به شدت انتقادی
شدید
Tirade

بپرس