scarify

/ˈskærɪfaɪ//ˈskærɪfaɪ/

معنی: نیش زدن، تیغ زدن، از رو شکافتن، شدیدا انتقاد کردن
معانی دیگر: (جراحی) خراشگذاری کردن، (پوست را) خراشاندن (مثلا در تلقیح آبله)، شیاراندن، (سخت) نکوهش کردن، انتقاد جانخراش کردن، بهم زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scarifies, scarifying, scarified
مشتقات: scarifier (n.)
(1) تعریف: to make shallow cuts in (the skin).

(2) تعریف: to loosen, break up, or stir (topsoil).

(3) تعریف: to attack and hurt with sharp criticism; censure.

(4) تعریف: to make slits or grooves in the hard covers of (seeds) in order to hasten germination.

جمله های نمونه

1. Scarify the lawn vigorously with a rake.
[ترجمه گوگل]چمن را به شدت با چنگک خشک کنید
[ترجمه ترگمان]چمن را به شدت با چنگک تیز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As well as scarifying to clear out thatch, we aerate to let air into the turf and release surface water.
[ترجمه گوگل]علاوه بر اینکه کاهگل را پاک می کنیم، هوادهی می کنیم تا هوا وارد چمن شود و آب سطحی آزاد شود
[ترجمه ترگمان]همینطور که scarifying تا thatch را تمیز کنیم، به ما اجازه می دهد تا هوا را به درون خاک هموار کنیم و آب سطح را آزاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The men in some African tribes scarify their faces.
[ترجمه گوگل]مردان در برخی از قبایل آفریقایی صورت خود را می ترسانند
[ترجمه ترگمان]مردها در بعضی از قبایل افریقای جنوبی صورت خود را تیغ می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People scarify beans, wheat and seedlings to god, praying for good harvest of the New Year .
[ترجمه گوگل]مردم لوبیا، گندم و نهال را به پیش خدا می‌ریزند و برای برداشت خوب سال نو دعا می‌کنند
[ترجمه ترگمان]مردم لوبیا، گندم و نهال را به خدا scarify، برای برداشت خوب سال نو دعا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some African tribes scarify their faces.
[ترجمه گوگل]برخی از قبایل آفریقایی صورت خود را می ترسانند
[ترجمه ترگمان]برخی از قبایل آفریقایی چهره هایشان را درهم شکستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her strategy is to scarify short-term interest for long-term cooperation, and She welcomes new friends and enjoys having long-time relationship with you.
[ترجمه گوگل]استراتژی او این است که علاقه کوتاه مدت را برای همکاری طولانی مدت کم کند و از دوستان جدید استقبال می کند و از داشتن رابطه طولانی مدت با شما لذت می برد
[ترجمه ترگمان]استراتژی او to منافع کوتاه مدت برای هم کاری بلند مدت است و او از دوستان جدید استقبال می کند و از داشتن روابط بلندمدت با شما لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Scarify a piece of white paper by snails.
[ترجمه گوگل]یک تکه کاغذ سفید را توسط حلزون ها خرد کنید
[ترجمه ترگمان]یک تکه کاغذ سفید را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tom contrived to scarify the cupboard with it, and was arranging to begin on the bureau, when he was called off to dress for Sunday-school.
[ترجمه گوگل]تام اختراع کرد تا کمد را با آن بچرخاند، و قرار بود در دفتر شروع به کار کند، که از او خواسته شد تا برای یکشنبه مدرسه لباس بپوشد
[ترجمه ترگمان]تام ترتیبی داد که گنجه را با آن بکند، و مشغول چیدن میز تحریر شد که او را برای پوشیدن لباس یکشنبه به مدرسه دعوت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. EGYPT: Special tables are set before the houses of the peasants. People scarify beans, wheat and seedlings to god, praying for good harvest of the New Year.
[ترجمه گوگل]مصر: میزهای مخصوصی در جلوی خانه های دهقانان چیده می شود مردم لوبیا، گندم و نهال را به پیش خدا می ریزند و برای برداشت خوب سال نو دعا می کنند
[ترجمه ترگمان]مصر: میزه ای ویژه در مقابل خانه های کشاورزان قرار دارند مردم لوبیا، گندم و نهال را به خدا scarify، برای برداشت خوب سال نو دعا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the Gulf of Mexico, trawlers ply back and forth year in year out, hauling vast nets that scarify the seabed and allow no time for plant and animal life to recover.
[ترجمه گوگل]در خلیج مکزیک، تراول‌ها سال به سال به این سو و آن سو حرکت می‌کنند و تورهای وسیعی را می‌کشند که بستر دریا را ترسناک می‌کند و فرصتی برای احیای گیاهان و جانوران نمی‌گذارد
[ترجمه ترگمان]در خلیج مکزیک، کشتی های باری در سال به عقب و جلو می روند، تورهای وسیعی را حمل می کنند که بس تر دریا را مسدود می کنند و به هیچ زمان برای زندگی گیاهی و حیوانی اجازه بازیابی نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیش زدن (فعل)
sting, barb, bite, scarify

تیغ زدن (فعل)
scarify

از رو شکافتن (فعل)
scarify

شدیدا انتقاد کردن (فعل)
scarify

تخصصی

[خاک شناسی] خراش دادن

انگلیسی به انگلیسی

• cause a scar; make small cuts or scratches in the skin; crush, break up the surface layer of something (e.g. ground before planting); criticize sharply

پیشنهاد کاربران

بپرس