• : تعریف: a usu. long and narrow woven or knitted garment worn around the neck, head, or shoulders.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: scarfs, scarfing, scarfed
• : تعریف: to decorate or wrap with a scarf or other loose covering.
اسم ( noun )حالات: scarfs
• (1)تعریف: the notched end of a piece of timber cut so it may be overlapped and joined with another piece.
• (2)تعریف: the joint so formed.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: scarfs, scarfing, scarfed
• (1)تعریف: to put together using a scarf joint.
• (2)تعریف: to cut a scarf in (a piece of timber).
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: scarfs, scarfing, scarfed
• : تعریف: (slang) to eat greedily (often fol. by up or down).
جمله های نمونه
1. a red scarf with black trim
شال گردن قرمز با حاشیه سیاه
2. a three-cornered scarf
روسری سه گوش
3. the woolen scarf was pricking on my neck
شال گردن پشمی گردنم را خراش می داد.
4. pari khanom was embroidering tiny flowers on her scarf
پری خانم داشت گل های کوچکی را بر شال گردن خود گلدوزی می کرد.
5. Emma wore a fringed scarf round her neck.
[ترجمه اشکان حبیبی] اما شال گردن بزرگی دور گردنش بود
|
[ترجمه گوگل]اما یک روسری حاشیهدار دور گردنش بسته بود [ترجمه ترگمان]اما شال گردنی بلندی به دور گردنش انداخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He tied a scarf around his neck.
[ترجمه Shaghayegh] او یک روسری را دور گردن خودش گره زد
|
[ترجمه Mobi] او روسری را دور گردنش گره زد
|
[ترجمه گوگل]روسری به گردنش بست [ترجمه ترگمان]روسری خود را دور گردن خود گره زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He wrapped his scarf around his neck.
[ترجمه M. Z] او شالش را دور گردنش پیچید
|
[ترجمه گوگل]روسری اش را دور گردنش حلقه کرد [ترجمه ترگمان]شال گردن خود را دور گردنش حلقه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This silk scarf is the perfect accessory for stylish summer evenings.
[ترجمه گوگل]این روسری ابریشمی اکسسوری عالی برای شب های شیک تابستانی است [ترجمه ترگمان]این روسری ابریشمی، لوازم جانبی کامل برای عصرهای تابستان شیک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I swapped my red scarf for her blue one.
[ترجمه گوگل]روسری قرمزم را با روسری آبی او عوض کردم [ترجمه ترگمان]روسری قرمز - م رو با لباس آبی عوض کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She had been strangled with her own scarf and her body dumped in the woods.
[ترجمه خر] شال آن دختر او را خفه کرد و سپس جنازه اش نیز در جنگل پیدا شد
|
[ترجمه گوگل]او را با روسری خود خفه کرده بودند و بدنش را در جنگل انداخته بودند [ترجمه ترگمان]او با شال خودش خفه شده بود و جسدش در جنگل افتاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He had a scarf round his neck.
[ترجمه گوگل]روسری دور گردنش انداخته بود [ترجمه ترگمان]شال گردنی را دور گردنش انداخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was strangled with a scarf.
[ترجمه گوگل]او را با روسری خفه کردند [ترجمه ترگمان]با یه روسری خفه شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I bought a great tie-dyed silk scarf.
[ترجمه گوگل]یک روسری ابریشمی رنگ شده عالی خریدم [ترجمه ترگمان]من یه شال گردن بندی بزرگ خریدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The scarf is available in six different colours.
[ترجمه گوگل]روسری در شش رنگ مختلف موجود است [ترجمه ترگمان]این روسری در شش رنگ مختلف موجود است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It was so cold that he wrapped a scarf tightly around his face.
[ترجمه گوگل]آنقدر سرد بود که روسری را محکم دور صورتش پیچید [ترجمه ترگمان]خیلی سرد بود که شال گردنی را دور صورتش پیچیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. She wear a woollen scarf.
[ترجمه گوگل]او روسری پشمی می پوشد [ترجمه ترگمان]اون یه شال پشمی می پوشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. This fight scarf is throttling me.
[ترجمه گوگل]این روسری مبارزه داره من رو خفه میکنه [ترجمه ترگمان]این شال گردن من را خفه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شال گردن (اسم)
ascot, scarf, choker, muffler
روسری (اسم)
scarf, headband, hood, kerchief, headgear
شال (اسم)
scarf, shawl, wraparound
حمایل ابریشمی و امثال ان (اسم)
scarf
شال گردن بستن (فعل)
scarf, shawl
در شال پیچیدن (فعل)
scarf
تخصصی
[نساجی] شال گردن - کراوات - روسری
انگلیسی به انگلیسی
• strip of fabric worn around the neck; muffler, shawl, strip of fur or thick fabric worn around the shoulders a scarf is a piece of cloth that you wear round your neck or head, usually to keep yourself warm.
پیشنهاد کاربران
scarf ( to eat quickly ) . He scarfed down everything on his plate تند تند خوردن چیزی
سریع غذا خوردن
scarf ( n ) ( skɑrf ) ( pl. scarfs or scarves, skɑrvz ) =a piece of cloth that is worn around the neck, for example for warmth or decoration.
شال، روسری ومقنعه
روسری مقنعه
شال گردن، دستمال گردن
روسری - شال - شال گردن
در نقش فعل ( غیررسمی ) : یه چیزی رو خیلی سریع خوردن - لُمبوندن
a piece of cloth that is worn around the neck, for example to keep warm or for decoration. Women also wear scarves over their shoulders or hair. Ox با توجه به تعریف آکسفورد، scarf روسری رایج در فرهنگ ما نیست. به این نکته دقت کنید ( تفاوت فرهنگ )
در واقع در خارج به هر چیزی که در ناحیه سر و گردن میاندازند scarf میگویند حالا این چیز میتونه شال. روسری. شال گردن. مقنعه. دستمال گردن و. . . . . . باشه