به شدت وحشت زده تا جایی که فرد قادر به هیچ حرکت یا عملی نیست؛ بیش از حد هراسان؛ خیلی بیمناک
... [مشاهده متن کامل]
می: ما یک مدرسه ی جری باز می کنیم - بهشون یاد می دیم چطور حرف بزنن. مطمئناً گول می خورن، چون حسابی هراسناکند. کاری می کنیم که اونا بیان پیش ما، نه اینکه ما بریم پیش اونا.
جری: آره، اما - اما ما با یه مدرسه، می. ما چیزی در موردش نمی دونیم.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #یکبار در تمام عمر، # اثر ماس هارت و جورج اس. کافمن ( ص ۱۶، نسخه چاپی )

مثل سگ ترسیدن ( در معنی عامیه )
از شدت ترس خشک شدن!
بسیار وحشت زده
زهره ترک شدن
I was about to be scared stiff
نزدیک بود زهره ترک شم!
نزدیک بود زهره ترک شم!
بسیار ترسیده
به شدت ترسیده ( در محاوره بکار می رود )
Very afraid
She was scared stiff of flying.
از پرواز کردن به شدت ترسیده بود.
معمولا به همراه Of می آید.
از پرواز کردن به شدت ترسیده بود.
معمولا به همراه Of می آید.
مو سیخ شدن