scalp

/ˈskælp//skælp/

معنی: الک، جمجمه، پوست فرق سر، پوست سر با مو، پوست کندن از سر
معانی دیگر: (به ویژه سرخپوستان آمریکای شمالی) بریدن پوست سر دشمن (که آن را خشک می کردند و به عنوان یادبود پیروزی نگه می داشتند)، (به ویژه ورزش) سخت شکست دادن، (برای سودبری فوری) خرید و فروش کردن، در بازار سیاه بلیط سینما و تئاتر و غیره خرید و فروش کردن، پوست سر (که از مو پوشیده است)، پوست سر بریده و خشک کرده، نشان پیروزی، پوست سر سگ یا گرگ یا روباه، گوشبری کردن، کلاهبرداری کردن، گول زدن، مغبون کردن، فرق سر، غربال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the skin that covers the part of the human head that is usu. protected by hair.

(2) تعریف: a section of this skin with the attached hair, in former times taken from the head of an enemy as a victory trophy, as during some conflicts between whites and North American Indians.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scalps, scalping, scalped
(1) تعریف: to remove the scalp from, usu. by cutting or tearing.

(2) تعریف: (informal) to sell (tickets) at a price higher than the official one.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: scalper (n.)
• : تعریف: (informal) to sell tickets at higher than normal prices.

جمله های نمونه

1. to scalp a tennis opponent
حریف تنیس خود را سخت شکست دادن

2. Massage the shampoo gently into your hair and scalp.
[ترجمه گوگل]شامپو را به آرامی روی موها و پوست سر خود ماساژ دهید
[ترجمه ترگمان]شامپو را به آرامی به موها و پوست سر خود ماساژ دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was rubbling his sore scalp.
[ترجمه گوگل]سر دردش را می مالید
[ترجمه ترگمان]پوست سرش گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He paused, feeling his scalp prickling under his hat.
[ترجمه گوگل]مکثی کرد و احساس کرد که پوست سرش زیر کلاهش می سوزد
[ترجمه ترگمان]مکثی کرد و سرش را زیر کلاهش احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His hair was plastered down to his scalp by the rain.
[ترجمه گوگل]موهایش را باران تا سرش چسبانده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش در اثر باران چسبیده به پوست سرش چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His pink scalp gleamed through his sparse hair.
[ترجمه گوگل]پوست سر صورتی او از میان موهای کم پشتش می درخشید
[ترجمه ترگمان]پوست سرش از موهایش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If he finds me here, he'll scalp me!
[ترجمه گوگل]اگر مرا اینجا پیدا کند، سرم را می کشد!
[ترجمه ترگمان]اگر مرا اینجا پیدا کند پوست سرم می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He brushed his hair and gave his scalp a good scratch .
[ترجمه گوگل]موهایش را برس کشید و سرش را خوب خراش داد
[ترجمه ترگمان]موهایش را شانه زد و سرش را خراش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She felt a pricking on her scalp.
[ترجمه گوگل]سوزشی روی سرش احساس کرد
[ترجمه ترگمان]سوزش سرش را احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her scalp crawled with tension.
[ترجمه گوگل]پوست سرش از تنش خزید
[ترجمه ترگمان]پوست سرش از تنش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The board members were after the chairman's scalp.
[ترجمه mehrdad] اعضا هیئت مدیره بدنبال سر رئیس راه میرفتند
|
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت مدیره به دنبال پوست سر رئیس بودند
[ترجمه ترگمان]اعضای هیات مدیره به دنبال پوست سر رئیس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My scalp began to prickle as I realized the horrible truth.
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه حقیقت وحشتناک شدم، پوست سرم شروع به خار زدن کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی حقیقت وحشتناک رو فهمیدم پوست سرم شروع به تیر زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A dry scalp can lead to dandruff.
[ترجمه گوگل]خشکی پوست سر می تواند منجر به شوره سر شود
[ترجمه ترگمان]پوست سر خشک می تواند منجر به شوره سر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This excess fungal yeast irritates the scalp, causing overproduction of skin cells.
[ترجمه گوگل]این مخمر قارچی اضافی پوست سر را تحریک می کند و باعث تولید بیش از حد سلول های پوست می شود
[ترجمه ترگمان]این مخمر پوست اضافی پوست سر را آزار می دهد و باعث تولید بیش از حد سلول های پوست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I get scaly patches on my scalp.
[ترجمه گوگل]روی پوست سرم لکه های پوسته پوسته می شود
[ترجمه ترگمان]تکه های فلس فلس دار را روی پوست سرم می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الک (اسم)
bolter, sieve, harp, sifter, scalp

جمجمه (اسم)
pan, scalp, brainpan, skull, cranium

پوست فرق سر (اسم)
scalp

پوست سر با مو (اسم)
scalp

پوست کندن از سر (فعل)
scalp

انگلیسی به انگلیسی

• skin and tissue covering the part of the head that is usually covered by hair
cut off the scalp of an enemy; buy and sell stocks quickly in order to earn quick profits; sell tickets at an inflated price (slang)
your scalp is the skin under the hair on your head.

پیشنهاد کاربران

۱. پوست سر ۲. پوست از سر کندن ۳. کلاه سر {کسی} گذاشتن. گوش {کسی} را بریدن
مثال:
Which strips away the scalp.
� نَزَّاعَةٗ لِّلشَّوَىٰ�
که پوست سر را می کند.
فروش بلیط در بازار سیاه
scalp به معنای جایی از پوست سر هست که مو از اونجا رشد میکند
در صورت فعل بودن، به معنی کندن پوست سر
( معمولا توسط سرباز های آمریکایی یا سرخپوست های جنگجو در قرن 18 و 19 در آمریکا انجام می شد )
that part of the skin of the head, exclusive of the face and ears, that is normally covered with hair
بازفروش کردن
پوست سر
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌷
به نوعی از معاملات کوتاه مدت ( 1 دقیقه تا 15 دقیقه ) گفته میشود.
کاسه ی سر دارای ۵ لایه ی مختلف است که اسکالپ نامیده می شود. این لایه ها از خارج به داخل عبارتند از : پوست، بافت پیوندی فاشیای سطحی، نیام ماهیچه ای پس سری پیشانی، بافت پیوندی سست و ضریع استخوان. ( آناتومی )
پوست سر با مو
He tried to brush what was left of his hair across his scalp
to buy tickets for an event and sell them again at a much higher price
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس