scale down

/ˈskeɪlˈdaʊn//skeɪldaʊn/

معنی: کاهش، کاهش تدریجی، به نسبت ثابت
معانی دیگر: کاهش تدریجی، به نسبت ثابت

جمله های نمونه

1. Police are scaling down the search for the attacker.
[ترجمه گوگل]پلیس در حال کاهش جستجو برای یافتن مهاجم است
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال کاهش جستجو برای این مهاجم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One Peking factory has had to scale down its workforce from six hundred to only six.
[ترجمه گوگل]یکی از کارخانه های پکن مجبور شد نیروی کار خود را از ششصد به شش تن کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه پکن مجبور است نیروی کار خود را از ۶ صد به فقط ۶ کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A shortage of money has forced them to scale down the project.
[ترجمه گوگل]کمبود پول آنها را مجبور به کوچک کردن پروژه کرده است
[ترجمه ترگمان]کمبود پول آن ها را وادار به کاهش این پروژه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We are thinking of scaling down our training programmes next year.
[ترجمه گوگل]ما در فکر کاهش برنامه های آموزشی خود در سال آینده هستیم
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم برنامه های آموزشی خود را در سال آینده کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are going to scale down the number of trees being felled.
[ترجمه گوگل]قرار است تعداد درختان قطع شده را کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم تعداد درختان را کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The emergency aid programme has now been scaled down.
[ترجمه گوگل]اکنون برنامه کمک های اضطراری کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]برنامه کمک های اضطراری در حال حاضر کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Given the resource implications involved, the plan will have to be scaled down.
[ترجمه گوگل]با توجه به پیامدهای منابع موجود، این طرح باید کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]با توجه به مفاهیم مربوط به منابع موجود، برنامه باید کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Taxes and customs duties were raised sharply, but were later scaled down after protests and because of fears of rising inflation.
[ترجمه گوگل]مالیات و عوارض گمرکی به شدت افزایش یافت، اما بعداً پس از اعتراضات و به دلیل ترس از افزایش تورم کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]مالیات ها و عوارض گمرکی به شدت افزایش یافتند، اما بعدا پس از اعتراضات کاهش یافتند و به دلیل ترس از افزایش تورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Joint administrative receiver Murdoch McKillop said cuts were part of a scaling down of production to meet reduced demand.
[ترجمه گوگل]مرداک مک کیلوپ، گیرنده اداری مشترک گفت که کاهش بخشی از کاهش تولید برای پاسخگویی به تقاضای کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]مرداک McKillop، دریافت کننده مشترک اجرایی، گفت که کاهش هزینه ها بخشی از کاهش تولید برای برآورده کردن تقاضای کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then again, perhaps a scaled down 5-series would have been too predictable.
[ترجمه گوگل]پس از آن، شاید یک سری 5 کوچک شده خیلی قابل پیش بینی بود
[ترجمه ترگمان]سپس، شاید یک سری از ۵ سری پایین بسیار قابل پیش بینی بوده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To do so she needed to scale down the orchestration to manageable size, and find a new and readily available cast.
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار، او نیاز داشت که ارکستراسیون را به اندازه قابل کنترل کاهش دهد و یک بازیگر جدید و به راحتی در دسترس پیدا کند
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، نیاز داشت که از هماهنگی با اندازه قابل مدیریت کاسته شود و یک طرح جدید و به راحتی در دسترس پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The output reading obtained with the enlarged input is then correspondingly scaled down.
[ترجمه گوگل]سپس خواندن خروجی به‌دست‌آمده با ورودی بزرگ‌شده به همان نسبت کوچک می‌شود
[ترجمه ترگمان]پس از آن، ورودی خروجی بدست آمده با ورودی بزرگ، متعاقبا به پایین مقیاس بندی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sainty, like many others, had scaled down this year, leaving the million dollar plus pictures at home.
[ترجمه گوگل]سنتی، مانند بسیاری دیگر، امسال کاهش یافته بود و تصاویر میلیون دلاری را در خانه باقی گذاشت
[ترجمه ترگمان]Sainty، مانند بسیاری دیگر، امسال کاهش یافت و میلیون ها دلار به اضافه عکس در خانه باقی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some scaling down was done, but this was legitimate based on Lucy's talus, said White.
[ترجمه گوگل]وایت گفت که کمی کوچک‌سازی انجام شد، اما این بر اساس تالوس لوسی مشروع بود
[ترجمه ترگمان]وایت گفت که این کار مقیاس بندی شده بود، اما این کار براساس talus لوسی قانونی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهش (فعل)
scale down, slake

کاهش تدریجی (فعل)
scale down

به نسبت ثابت (فعل)
scale down

تخصصی

[شیمی] کاهش مقیاس
[نساجی] کاهش تدریجی

پیشنهاد کاربران

به مقیاس کوچکتری در آوردن
برخی جاها معنی کوتاه آمدن می دهد.
کوچک سازی
مثال؛
“The company had to scale down its workforce due to financial difficulties. ”
In a conversation about home renovations, someone might say, “We decided to scale down our plans to stay within budget. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person discussing their lifestyle changes might say, “I’ve scaled down my possessions and embraced minimalism. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-decrease/
مقیاس بندی کوچکتر
scale back
کاهش دادن
تقلیل دادن، کاستن از :

to make something smaller than it was or smaller than it was planned to be:
a reduction in size, quantity, or activity according to a fixed scale or proportion:
a scale down of military expenditures.
Also scale back

بپرس