saying

/ˈseɪɪŋ//ˈseɪɪŋ/

معنی: ضرب المثل، اظهار، پند، مثال، گفته، حکمت، گفتار مشهور
معانی دیگر: گفتن، ادا کردن، ذکر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a well-known statement, esp. a proverb.
مترادف: dictum, expression, maxim, proverb, saw
مشابه: byword

جمله های نمونه

1. a wise saying
گفته ی خردمندانه

2. akbar bristled, saying . . .
اکبر به خشم آمد و گفت . . .

3. instead of saying goodbye, she gave him a cuddle
به جای خداحافظی او را در سینه فشرد.

4. people were saying that the end of the world was near
مردم می گفتند آخرالزمان نزدیک است.

5. go without saying
اظهر من الشمس بودن،واضح بودن،نیاز به گفتن نداشتن

6. it goes without saying that you need a passport to go to france
البته برای سفر به فرانسه گذرنامه لازم است.

7. she is always saying silly things
او همیشه حرف های نابخردانه می زند.

8. to signify approval by saying "aye"
با گفتن "آری " موافقت خود را نشان دادن

9. all the time she talked, saying idiotic things
در تمام مدت چرندگویی کرد و حرف های احمقانه زد.

10. i overheard what they were saying
حرف های آنها را شنیدم.

11. he enjoys tricking his friends by saying he is dying
او از این لذت می برد که دوستان خود را گول بزند و بگوید که در شرف مرگ است.

12. all night we heard the monotone of monks saying their prayers
تمام شب صدای یک نواخت راهبان را که دعا می خواندند شنیدیم.

13. on its turret we saw a ringdove sitting / sadly saying cuckoo? cuckoo?
(خیام) دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای / بنشسته و می گفت که کوکو؟ کوکو؟

14. She identified the bag as hers by saying what it contained.
[ترجمه گوگل]او با گفتن آنچه در آن کیف بود، آن را مال او تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]او کیف را با گفتن آنچه محتوی آن بود، شناسایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was very scathing about the report, saying it was inaccurate.
[ترجمه گوگل]او نسبت به این گزارش بسیار تندی داشت و گفت که این گزارش نادرست است
[ترجمه ترگمان]او در مورد این گزارش بسیار ناراحت بود و گفت که این گزارش نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Saying she's improved comes over as a backhanded compliment.
[ترجمه گوگل]گفتن اینکه او بهبود یافته است به عنوان یک تعارف پشت سر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]تعریف و تمجید هم داره بهتر می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He greeted her by saying 'Good morning'.
[ترجمه گوگل]او با گفتن "صبح بخیر" به او سلام کرد
[ترجمه ترگمان]صبح به خیر با او خوش وبش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I couldn't hear what he was saying over the thunder of the waterfall.
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم بشنوم که او از رعد و برق آبشار چه می گوید
[ترجمه ترگمان]صدای غرش آبشار را نمی توانستم بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A guy who whispers in your ears, saying " It's alright, I'm here. " Holds you when you're sad, and treasures everything about you. That's the guy I want to give my heart to.
[ترجمه گوگل]مردی که در گوش شما زمزمه می‌کند و می‌گوید "اشکالی ندارد، من اینجا هستم " وقتی غمگین هستید شما را در آغوش می‌گیرد و برای همه چیز در مورد شما ارزش قائل است این پسری است که می خواهم قلبم را به او بسپارم
[ترجمه ترگمان]کسی که در گوش های شما نجوا می کند می گوید: \" بسیار خوب، من اینجا هستم \" این مردی است که می خواهم قلبم را به او بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضرب المثل (اسم)
adage, saying, proverb, byword, gnome, saw

اظهار (اسم)
signification, statement, avouchment, declaration, saying, utterance, remark, say, adduction, adductor, testimony, allegation, proposal, showing, predication, say-so

پند (اسم)
exhortation, saying, maxim, precept, advice, rede, axiom, motto, aphorism, moral

مثال (اسم)
saying, proverb, saw, example, instance, exemplar, parable, exemplum, apologue, praxis

گفته (اسم)
dictum, statement, saying, sentence, parol, doctrine, ditty

حکمت (اسم)
philosophy, saying, motto, wisdom, doctrine

گفتار مشهور (اسم)
saying

انگلیسی به انگلیسی

• phrase, proverb, parable; something that is said
a saying is a traditional sentence that people often say and that gives advice or information about life.

پیشنهاد کاربران

1. ضرب المثل. مثل. قول معروف 2. گفتار 3. گفته
مثال:
his sayings are the type of modern wisdom
گفته های او نمونه ای از خردمندی مدرن هستند.
A short saying oft contains much wisdom. Sophocles
سوفوکل: یک ضرب المثل و گفتار کوتاه غالبا شامل حکمت و دانش زیادی است.
میتونه به معنی ( گفتن ) هم باشه
مثال:he give up his work without saying anything to us
بدون اینکه چیزی به ما بگه این کار را ترک کرد. ( منظورش ترک سیگار چون از یه داستان برداشتم )
As the saying goes, "Don't count your chickens before they're hatched. " یعنی به قول معروف. . .
گفتن - ضرب المثل
ژرف گویه
ژرف گویه ها ( Sayings ) گفته های اندیشمندانه و ژرفِ پرآوازه را گویند که به شخص یا شخصیتِ ویژه ای نسبت داده شده و حکمت ها و ضرب المثل ها را نیز می تواند شامل شود ( حال آنکه ضرب المثل ها همه ژرف گویه ها را شامل نمی شوند چون ضرب المثل ها ممکن است به شخص یا شخصیتِ خاصی منتسب نباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه بیتی از مولوی: �هر کسی را بهر کاری ساختند میل آن را در دلش انداختند� که هم ضرب المثل است و هم ژرفگویه.

تعبیر
SENTARO INSISTED ON GOING TO EAT CURRY.
I OBJECTED , SAYING THAT YOU'D GET MAD ?
سنتارو گیر داده بود که اینجا کاری بخوره.
من مخالفت کردم، میگم که عصبانی شدی؟
می گویم . .
نقل قول
تیکه کلام
( 'saying' )
در آخر جمله ای اگر به این شکل بیاد یعنی گفته میشه.
The word 'dictionary' comes from the latin 'dictio'. ( 'saying'
ضرب المثل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس