savour

/ˈseɪvər//ˈseɪvə/

معنی: حس ذائقه، دوست داشتن، مزه کردن
معانی دیگر: savor حس ذائقه، مزه، طعم، بو، فهمیدن

جمله های نمونه

1. The best smell is bread, the best savour salt, the best love that of children.
[ترجمه گوگل]بهترین بو نان است، بهترین مزه نمک، بهترین عشق کودکان است
[ترجمه ترگمان]بهترین بو نان است، بهترین مزه نمک، بهترین عشق که کودکان را دوست می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His political views have a savour of fanaticism.
[ترجمه گوگل]نظرات سیاسی او بوی تعصب دارد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های سیاسی او طعم تعصب مذهبی را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The soup has a savour of onion.
[ترجمه گوگل]سوپ مزه پیاز دارد
[ترجمه ترگمان]سوپ مزه پیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Savour the sights and smells of the age of steam in the National Railway Museum.
[ترجمه گوگل]در موزه ملی راه آهن از مناظر و بوی عصر بخار لذت ببرید
[ترجمه ترگمان]دیدن مناظر و بوی عصر بخار در موزه ملی راه آهن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His recent comments savour of hypocrisy.
[ترجمه گوگل]نظرات اخیر او طعم ریاکاری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نظرات اخیر او حاکی از ریاکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Savour the culinary delights of Mexico.
[ترجمه گوگل]از لذت های آشپزی مکزیک لذت ببرید
[ترجمه ترگمان]از غذاهای culinary مکزیک لذت ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For Emma, life had lost its savour.
[ترجمه گوگل]برای اما، زندگی طعم خود را از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]برای اما زندگی طعم آن را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Life without Anna had no savour, was tedious, insupportable.
[ترجمه گوگل]زندگی بدون آنا هیچ طعمی نداشت، خسته کننده و غیرقابل تحمل بود
[ترجمه ترگمان]زندگی بدون آن که آنا طعم آن را استشمام کند، خسته کننده و تحمل ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Savour the flavour of each mouthful, and chew your food well.
[ترجمه گوگل]طعم هر لقمه را بچشید و غذایتان را خوب بجوید
[ترجمه ترگمان]طعم هر لقمه را مزه مزه می کند و غذای شما را خوب می جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rooms in this hotel savour of a whiff of roach.
[ترجمه گوگل]اتاق‌های این هتل طعم سوسک را می‌دهد
[ترجمه ترگمان]در این هتل بوی یک سوسک را استشمام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Victory was sweet, and he wanted to savour every moment.
[ترجمه گوگل]پیروزی شیرین بود و او می خواست هر لحظه را بچشد
[ترجمه ترگمان]پیروزی شیرین بود و می خواست هر لحظه از آن لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I wanted to savour every moment.
[ترجمه گوگل]می خواستم از هر لحظه لذت ببرم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست هر لحظه از آن لذت ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His behaviour does rather savour of hypocrisy.
[ترجمه گوگل]رفتار او بیشتر طعم ریاکاری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]رفتارش اندکی آمیخته با دورویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Life seemed to have lost its savour for him.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که زندگی برای او طعم خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]گویی زندگی او را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حس ذائقه (اسم)
savor, savour

دوست داشتن (فعل)
love, affect, like, smack, savor, savour

مزه کردن (فعل)
taste, savor, savour, sample

انگلیسی به انگلیسی

• taste for a long time; take pleasure in -; enjoy; spice; have a characteristic of -; give of an odor (also savor)
taste; smell, odor; distinctive quality; power to excite or interest (also savor)
if you savour food or drink, you eat or drink it slowly in order to taste its full flavour and to enjoy it properly.
if you savour an experience, you take great pleasure and delight in it, enjoying it as much as you can.

پیشنهاد کاربران

savour the moment:
تمرکز تمام بر روی یک موضوع
لذت بردن از لحظه حال
در لحظه زندگی کردن
به عنوان فعل یعنی : لذت بردن از تمامِ. . .
طعم
مزه
مزه کردن
لذت بردن
لذت بردن ( از غذا )
enjoy ( normally used when you are talking about food )
لذت بردن ؛ مزه , رنگ و بو
# She savoured the taste of the champagne
# He inhaled the smoke, savouring it
# He savoured his few hours of freedom
# The sweet savour of wood smoke
# She felt that life had lost most of its savour

بپرس