savory

/ˈseɪvəri//ˈseɪvəri/

معنی: مرزه، مطبوع طبع، خوش طعم، لذیذ، خوش مزه، خوشگوار، مورد پسند
معانی دیگر: شور، تند، غیر شیرین، خوشبو، باب دندان، خوشایند، گیرا، (گیاه شناسی) مرزه (satureja به ویژه summer savory یا s. hortensis و winter savory یا s. montana)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a pleasant taste or smell; appetizing.
مترادف: appetizing, aromatic, luscious, mouthwatering, palatable, scrumptious, yummy
متضاد: acrid, insipid, unsavory
مشابه: delectable, delicious, fragrant, sapid, tasteful, tasty, toothsome

- She couldn't wait to try the exotic and savory dishes on the buffet.
[ترجمه گوگل] او نمی توانست صبر کند تا غذاهای عجیب و غریب و خوش طعم را در بوفه امتحان کند
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست صبر کند تا غذاهای خارجی و مطبوع را روی بوفه امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not sweet; piquant or salty.
مترادف: piquant
متضاد: sweet
مشابه: pungent, salty, spicy, tangy

- He prefers savory snacks such as chips to candy or cookies.
[ترجمه katayoon] او خوراکی هایی مانند چیپس را به آب نبات یا کوکی ترجیح می دهد
|
[ترجمه گوگل] او تنقلات خوش طعم مانند چیپس را به آب نبات یا کلوچه ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان] او خوردن اسنک را به شیرینی یا شیرینی ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: socially acceptable; respectable.
مترادف: reputable, respectable, upright, upstanding
متضاد: unsavory
مشابه: dependable, honest, reliable, trustworthy, wholesome
اسم ( noun )
حالات: savories
مشتقات: savorily (adv.), savoriness (n.)
• : تعریف: a piquant or pungent dish served esp. in Britain as an appetizer or in place of a sweet dessert.
اسم ( noun )
حالات: savories
• : تعریف: any of various aromatic herbs related to mint, used esp. as a seasoning in cooking.

جمله های نمونه

1. a savory mess of rice and chicken livers
خوراک خوشمزه ای از برنج و جگر مرغ

2. a savory relish
چاشنی تند

3. I prefer savory to sweet.
[ترجمه فرامرز] من نمکین را بر شیرین ترجیح میدم
|
[ترجمه گوگل]من شور را به شیرین ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]من غذاهای خوش مزه رو ترجیح میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do you prefer sweet or savory food?
[ترجمه گوگل]غذاهای شیرین را ترجیح می دهید یا خوش طعم؟
[ترجمه ترگمان]غذای شیرین یا خوش مزه رو ترجیح میدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Also featured daily is a savory filled pastry, an option with myriad possibilities.
[ترجمه گوگل]همچنین روزانه یک شیرینی پر از خوش طعم ارائه می شود، گزینه ای با امکانات بی شمار
[ترجمه ترگمان]همچنین در هر روز یک شیرینی پر چرب و خوش مزه وجود دارد که دارای امکانات بی شماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was glad to meet Alan Savory, the opposition spokesman - a young, cool customer, dark and striking.
[ترجمه گوگل]از ملاقات با آلن ساوری، سخنگوی اپوزیسیون - یک مشتری جوان، باحال، تاریک و قابل توجه، خوشحالم
[ترجمه ترگمان]خوشحال بودم که با آلن savory، سخنگوی اپوزیسیون - یک مشتری جوان، خونسرد، تاریک و قابل توجه ملاقات کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There were some less savory businesses at the south end of Sewell Street.
[ترجمه گوگل]در انتهای جنوبی خیابان سیول، مشاغل کمتر خوش طعمی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در انتهای خیابان Sewell در قسمت جنوبی خیابان Sewell دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And yet that warm and savory kitchen was empty.
[ترجمه گوگل]و با این حال آن آشپزخانه گرم و خوش طعم خالی بود
[ترجمه ترگمان]و با این حال آشپزخانه گرم و مطبوع خالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most people rarely consider the savory muffin, served as a bread course with entrees.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم به ندرت مافین مرزه را که به عنوان یک غذای نان با خوراکی سرو می شود، در نظر می گیرند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم به ندرت کیک خوش مزه را در نظر می گیرند و به عنوان یک دوره نان با entrees سرو کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Americans eat about six billion pounds of savory snacks a year.
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها سالانه حدود شش میلیارد پوند تنقلات خوش طعم می خورند
[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها حدود ۶ میلیارد پوند از اسنک اشتها را می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Woody herbs, like thyme, marjoram and winter savory stay green in all but the hardest winters and clip into tiny hedging.
[ترجمه گوگل]گیاهان چوبی، مانند آویشن، مرزنجوش و مرزه زمستانی در همه زمستان‌ها به جز سخت‌ترین زمستان‌ها سبز می‌مانند و به صورت پرچینی کوچک می‌شوند
[ترجمه ترگمان]گیاهان وودی مانند آویشن، marjoram و کباب زمستانی در همه جای سخت ترین زمستان و کلیپ در پوشش ریسک کوچک سبز باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But in glossing over the less savory results of its actions, the organization denies itself a rare opportunity.
[ترجمه گوگل]اما سازمان با پنهان کردن نتایج کمتر خوشایند اقدامات خود، فرصت نادری را از خود سلب می کند
[ترجمه ترگمان]اما در glossing نسبت به نتایج less کم تر، سازمان خود را یک فرصت نادر رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Here presents you savory food and well-appointed meeting rooms with the professional service.
[ترجمه گوگل]در اینجا غذاهای خوش طعم و اتاق های ملاقات مجهز با خدمات حرفه ای را به شما ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در اینجا به شما غذای خوش مزه و اتاق های ملاقات با خدمات حرفه ای ارائه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He doesn't have a very savory, reputation.
[ترجمه گوگل]او شهرت چندانی ندارد
[ترجمه ترگمان]اون شهرت خیلی خوبی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sweet fruit, strawberry and plum, with savory forest floor notes.
[ترجمه گوگل]میوه های شیرین، توت فرنگی و آلو، با نت های کف جنگلی خوش طعم
[ترجمه ترگمان]میوه های شیرین، توت فرنگی و آلو با کاغذهای نازک جنگلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرزه (اسم)
savory

مطبوع طبع (صفت)
appetizing, savory, savoury

خوش طعم (صفت)
delicate, mellow, dainty, piquant, savory, tasty, palatable, delicious, toothsome

لذیذ (صفت)
yummy, luscious, savory, pleasurable, palatable, delicious, delectable, toothsome, saporous

خوش مزه (صفت)
yummy, delicate, luscious, piquant, savory, flavorous, tasty, palatable, delicious, toothsome, zesty, flavored, zestful, sapid, gustable, interesting, jestful

خوشگوار (صفت)
savory, savoury, tasty, palatable, digestible

مورد پسند (صفت)
pleasant, savory, savoury

انگلیسی به انگلیسی

• tasty, having a pleasant flavor; fragrant, having a pleasant odor; appetizing; agreeable, pleasant; spicy, piquant

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Pleasantly salty or spicy in flavor 🍲
🔍 مترادف: Tasty
✅ مثال: The chef’s savory dishes were a hit at the dinner party.
1. خوشمزه. خوش طعم. مطبوع 2. خوش نمک 3. تند 4. خوشایند. پسندیده. دلچسب
مثال:
What’s in the pastry? Is it sweet or savory?
چی توی نان شیرینی است؟ شیرین است یا تند؟
savory snacks
هله هوله های خوشمزه و دلچسب
۱ - در آشپزی به غذای شور یا تند گفته میشود که در مقابل آن غذای شیرین قرار میکیرد.
In the world of cusine the term savory is used to refer to salty or spicy foods or
the opposite of sweet
۲ - مطبوع، پسندیده، خوشایند
...
[مشاهده متن کامل]

۳ - مرزه
There are both savory and sweet dumplings in most cultures

گیاه مرزه، یه جور طعم دهنده گیاهی
Savory food tastes salty or spicy, not sweet
مورد پسند، خوش طعم

بپرس