save up

جمله های نمونه

1. It took me ages to save up enough money to go travelling.
[ترجمه گوگل]زمان زیادی طول کشید تا بتوانم آنقدر پول پس انداز کنم تا به سفر بروم
[ترجمه ترگمان]سال ها طول کشید تا پول کافی برای سفر به آنجا پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You should save up and get a house.
[ترجمه افسانه] تو باید پولتو جمع کنی و یک خونه بخری
|
[ترجمه گوگل]شما باید پس انداز کنید و یک خانه بگیرید
[ترجمه ترگمان]تو باید خودتو نجات بدی و یه خونه بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm trying to save up for my holiday.
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم برای تعطیلاتم پس انداز کنم
[ترجمه ترگمان]دارم سعی می کنم برای تعطیلات خودمو نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People often put money aside in order to save up enough to make one major expenditure.
[ترجمه گوگل]مردم اغلب پول را کنار می گذارند تا به اندازه کافی پس انداز کنند تا یک هزینه عمده را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]مردم اغلب پول را کنار می گذارند تا به اندازه کافی پس انداز کنند و مخارج اصلی را تامین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't resort to cheap copies; save up for the real thing.
[ترجمه گوگل]به کپی های ارزان متوسل نشوید برای چیز واقعی پس انداز کنید
[ترجمه ترگمان]به نسخه ارزان متوسل نشو، به خاطر واقعی چیز جون سالم به در نیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You'd better save up some money for your old age.
[ترجمه گوگل]بهتر است مقداری پول برای دوران پیری خود پس انداز کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است کمی پول پس انداز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A thrifty business can save up its profits and reinvest them in the company.
[ترجمه گوگل]یک کسب و کار صرفه جویی می تواند سود خود را پس انداز کند و آن را دوباره در شرکت سرمایه گذاری کند
[ترجمه ترگمان]یک کسب وکار به صرفه می تواند سود خود را ذخیره کرده و دوباره آن را در شرکت سرمایه گذاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now I've got to save up and get it over and done with.
[ترجمه گوگل]حالا باید پس انداز کنم و تمامش کنم
[ترجمه ترگمان]حالا باید نجاتش بدم و تمومش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She could save up to eight pounds - yes!
[ترجمه گوگل]او می تواند تا هشت پوند پس انداز کند - بله!
[ترجمه ترگمان]او می تواند به هشت پوند پس انداز کند - بله!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It took us ages to save up for those trainers.
[ترجمه گوگل]زمان زیادی طول کشید تا برای آن مربیان پس انداز کنیم
[ترجمه ترگمان]سال ها طول کشید تا برای این مربیان صرفه جویی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Remember, registering shareware means you often save up to 50% on the price of buying a similar package from a computer shop.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، ثبت نرم افزار به این معنی است که شما اغلب تا 50٪ در قیمت خرید یک بسته مشابه از یک فروشگاه رایانه صرفه جویی می کنید
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید، ثبت shareware به این معنی است که شما اغلب در قیمت خرید یک بسته مشابه از یک فروشگاه کامپیوتر ۵۰ درصد صرفه جویی می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This would save up to £3 billion at a time when the jobless total is soaring.
[ترجمه گوگل]این امر در زمانی که مجموع بیکاری در حال افزایش است تا 3 میلیارد پوند صرفه جویی می شود
[ترجمه ترگمان]این منجر به صرفه جویی ۳ میلیارد پوندی در زمانی خواهد شد که کل بیکاران در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can save up to 50 % on Fine Frfgrances & Luxury Gifts.
[ترجمه گوگل]می توانید تا 50 درصد در هدایای زیبا و هدایای لوکس صرفه جویی کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید ۵۰ درصد از این هدایای لوکس را پس انداز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll get something else and save up. "
[ترجمه گوگل]چیز دیگری می گیرم و پس انداز می کنم "
[ترجمه ترگمان]من چیز دیگری به دست خواهم آورد و ذخیره خواهم کرد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• economize, avoid unnecessary use or expenditure, save, cut back, be thrifty; accumulate something for a specific intention or purpose

پیشنهاد کاربران

پول پس انداز کردن به قصد خرید چیزی در آینده
⭐save ( something ) up
to keep money so that you can buy something with it in the future
e. g.
I received a gift from my best friend on my last birthday.
...
[مشاهده متن کامل]

It was a beautiful watch that I had been eyeing for a while. My friend knew how much I wanted it, so she saved up to buy it for me.

پول جمع کردن
پس انداز کردن پول ( برای چیزی )

بپرس