save someone’s neck

پیشنهاد کاربران

to help someone get out of a dangerous or difficult situation.
کمک کردن به کسی برای خروج از یک موقعیت خطرناک یا دشوار؛ نجات دادن کسی از خطر یا مشکل؛ به داد کسی رسیدن؛ منجی کسی شدن؛ به فریاد کسی رسیدن؛ فرشته نجات کسی شدن؛ نجات بخش کسی شدن؛ هوای کسی را داشتن؛ در آوردن کسی از مشکلات؛ رهانیدن کسی از خطر.
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1 👇
He was about to get fired, but my testimony saved his neck.
او نزدیک بود اخراج شود، اما شهادت من به فریادش رسید.
Example 2 👇
She didn't want to get involved, but she spoke up to save her friend's neck.
او نمی خواست دخالت کند، اما برای نجات دوستش از مخمصه، حرفش را زد.
Example 3 👇
The politician tried to save his neck by revealing the details of the scandal.
این سیاستمدار با افشای جزئیات رسوایی سعی کرد به داد خودش برسد.