savage

/ˈsævɪdʒ//ˈsævɪdʒ/

معنی: وحشی، سبع، غیر اهلی، رام نشده، وحشی کردن، وحشی شدن
معانی دیگر: نارام، خودروی، دد، درنده، ددمنش، بدوی، بی تمدن، نافرهیخته، بربری، خشن، زمخت، بی ادب، بی ادبانه، گستاخانه، سنگدل، بی رحم، قسی القلب، ظالم، ستم پیشه، خونخوار، انسان وحشی، وحشیانه، شدید، بی رحمانه، ظالمانه، بی امان، (وحشیانه) حمله کردن به

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: ferocious and cruel; fierce.
مترادف: barbarous, brutal, cruel, ferocious, hostile, truculent, vicious
متضاد: mild
مشابه: brute, fell, fierce, harsh, malicious, merciless, relentless, ruthless, violent

- a savage attack
[ترجمه نسترن مجدی] یک حمله ی درنده
|
[ترجمه گوگل] یک حمله وحشیانه
[ترجمه ترگمان] حمله وحشیانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- savage remarks
[ترجمه گوگل] اظهارات وحشیانه
[ترجمه ترگمان] سخنان وحشیانه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: untamed or wild.
مترادف: feral, undomesticated, untamed, wild
مشابه: brute, fierce, uncivilized, uncultivated, violent

- the savage beasts
[ترجمه گوگل] جانوران وحشی
[ترجمه ترگمان] جانوران وحشی،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: uncivilized or barbaric; primitive.
مترادف: barbaric, barbarous, uncivilized
متضاد: civilized
مشابه: barbarian, boorish, coarse, crude, heathen, primitive, uncouth, uncultivated, uncultured, unrefined, vulgar, wild

(4) تعریف: furiously angry.
مترادف: enraged, furious, incensed, infuriated, irate
مشابه: angry, mad, maddened, rabid
اسم ( noun )
(1) تعریف: a member of a group of people with a primitive civilization.
مترادف: primitive
مشابه: barbarian

(2) تعریف: a cruel, vicious, or ferocious person.
مترادف: animal, barbarian, fiend, monster
مشابه: fury, maniac, ogre

(3) تعریف: an uncivil person.
مترادف: barbarian, boor, Goth
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: savages, savaging, savaged
مشتقات: savagely (adv.), savageness (n.)
(1) تعریف: to tear apart with ferocity, as a wild animal attacks its prey.
مترادف: maul
مشابه: attack, mangle, mutilate, rip, tear

(2) تعریف: to criticize brutally.
مترادف: attack, censure, denounce, rip into
مشابه: condemn, criticize, denigrate, disparage

- The critics savaged her new book.
[ترجمه گوگل] منتقدان کتاب جدید او را وحشیانه کردند
[ترجمه ترگمان] منتقدان کتاب جدید او را مورد هجوم قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. savage cuts in the educational budget
کاهش های دردآور بودجه ی آموزشی

2. savage tribes that overran khorassan
قبایل وحشی که خراسان را مورد تاخت و تاز قرار دادند

3. a savage forest
جنگل خودروی

4. a savage tiger
پلنگ درنده

5. a savage tribe
یک قبیله بدوی

6. his savage remarks
اظهارات رنجش آور او

7. the savage commander ordered the civilians to be executed
فرمانده ی ظالم دستور داد که غیر نظامیان اعدام بشوند.

8. the savage of a hungry tiger
درندگی پلنگ گرسنه

9. the newspapers' savage criticism of him
انتقادات بسیار شدید روزنامه ها از او

10. a wolf is a savage animal
گرگ حیوان سبعی است.

11. our troops recoiled before the savage attack of the enemy
سربازان ما در مقابل حمله ی وحشیانه ی دشمن عقب نشینی کردند.

12. My name is Richard Savage, your Lordship.
[ترجمه گوگل]نام من ریچارد ساویج است، ارباب شما
[ترجمه ترگمان]اسم من \"ریچارد Savage\" - ه، سرور تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He received a savage blow on the head; that did for him.
[ترجمه گوگل]ضربه وحشیانه ای به سرش خورد که برای او انجام داد
[ترجمه ترگمان]ضربتی هولناک بر سر او فرود آورد؛ این کار برای او انجام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such a savage punishment is abhorrent to a civilized society.
[ترجمه گوگل]چنین مجازات وحشیانه ای برای یک جامعه متمدن نفرت انگیز است
[ترجمه ترگمان]چنین مجازات وحشیانه برای جامعه متمدن شنیع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The savage ruler ordered that the prisoner be executed.
[ترجمه گوگل]حاکم وحشی دستور داد که زندانی را اعدام کنند
[ترجمه ترگمان]حاکم وحشی دستور داد که متهم اعدام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They shot a savage lion.
[ترجمه گوگل]آنها به یک شیر وحشی تیراندازی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک شیر وحشی شلیک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشی (صفت)
gross, unshaped, unshapen, anthropophagous, wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, saracen, barbarous, feral, gothic, uncivil, undaunted, ferae naturae, ferine, hare-brained, uncivilized, rambunctious, ungovernable, manlike, ruttish, truculent, wilding

سبع (صفت)
fierce, brute, wild, savage, ferocious, atrocious, lupine, murderous, rapacious, truculent

غیر اهلی (صفت)
wild, savage, ferine

رام نشده (صفت)
wild, savage, undaunted, haggard, unbroken, unbacked

وحشی کردن (فعل)
savage, barbarize

وحشی شدن (فعل)
savage, brutalize

انگلیسی به انگلیسی

• barbarian, uncivilized person; brutal or cruel person
barbaric, uncivilized; wild, untamed; cruel, fierce; ruthless, brutal; very angry, furious

پیشنهاد کاربران

۱. وحشی ۲. بدوی. بی تمدن. نافرهیخته ۳. وحشیانه. سبعانه. بی رحمانه ۴. سخت. شدید. حاد ۵. ( آدم ) وحشی ۶. حمله ور شدن. حمله کردن ۷. به باد انتقاد گرفتن.
مثال:
a savage attack
یک حمله وحشیانه و بی رحمانه
savage
شاید همریشه با " سَبع " اَرَبی باشد.
پارسی گَردانی : سَبیج ، سَبیز ، سَبیگ، سَبیک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : savage
✅️ اسم ( noun ) : savage / savagery
✅️ صفت ( adjective ) : savage
✅️ قید ( adverb ) : savagely
According to Urban Dictionary, “savage” is used as an adjective to describe someone or something that is extremely cool or badass. It can also be used to describe someone who does not care about the consequences of their actions. Among the Z generation, “savage” is often used as a compliment to describe someone who is confident, independent, and unapologetically themselves
...
[مشاهده متن کامل]

“That outfit is savage. ” This means that the outfit is fashionable
مد روز
“She’s so savage. ” This means that the person is confident, independent, and unapologetically themselves
مطمئن، خود رای و جسور
“He’s a savage on the basketball court. ” This means that the person is very good at playing basketball and is not afraid to take risks
خیلی با حال، خفن

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/savage
وحشی
یسری جاها بجای "خفن" یا "سرکش" هم استفاده میکنه
و اسم یکی از اهنگ های aespa هم هست
If an animal savages someone, it attacks them violently and
:causes serious injuries
The child was savaged by a dog
savage هم اسم است، هم صفت و هم فعل.
سلام من یه جا خوندم savage اسم هست و به معنی یه فرد وحشی هست و توی فیلم دیدم که میگن savages ولی اینجا گفتید صفته
وحشی، خفن، در شبکه های اجتماعی به معنی کسی که دیگران رو خوب ضایع می کنه و می سوزونه
بَدَوی، نامتمدن
کسی یا چیزی که در زمینه خاصی عالی باشه مثلا
jenny is savage at chess
Savage animal
حیوان وحشی
وحشی
غیراهلی
رام نشده
هیجان انگیز
جذاب
to criticize someone or something severely
انتقاد از کسی یا چیزی به شدت
معمولا زمانی که کسی در شبکه های اجتماعی ضایع یا خیط میشه ازین کلمه استفاده میکنن: )
بی رحم و وحشی که گاهی واسه حیوانات معنی درنده رو هم میده
savage tiger
پلنگ درنده
savage love
عشق بی رحم
بی فرهنگ
وحشی گری , بی ادبی , شوخی تند ( بعضی مواقع )
اصطلاحا خیط شدن یا ضایع شدن در شبکه های اجتماعی زیاد استفاده میشود
آدم وحشی
خفن
وحشی. درنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس