saucy

/ˈsɒsi//ˈsɔːsi/

معنی: پر رو
معانی دیگر: بی حیا، بی ادب، گستاخ، پیش جواب، حاضر جواب، خوشمزه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: saucier, sauciest
مشتقات: saucily (adv.), sauciness (n.)
(1) تعریف: impudent or disrespectful; insolent.
مترادف: cheeky, disrespectful, flip, flippant, impertinent, impudent, pert, sassy, wise
متضاد: deferential
مشابه: bold, brash, brazen, discourteous, forward, fresh, impolite, insolent, naughty, nervy, rude

- If it hadn't been for the saucy expression on the student's face, the teacher might have believed her story.
[ترجمه گوگل] اگر به خاطر حالت تند و تیز چهره دانش آموز نبود، معلم داستان او را باور می کرد
[ترجمه ترگمان] اگر این حالت گستاخ آمیز صورت محصل نبود، ممکن بود معلم داستان او را باور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'd better not speak to me in that saucy manner, young man!
[ترجمه گوگل] تو بهتره با من به این طرز فحش صحبت نکنی، جوان!
[ترجمه ترگمان] بهتر است با من در این حالت پر رویی با من حرف نزنی، مرد جوان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: bold or impertinent in a way that charms or amuses.
مترادف: jaunty, lively, pert
مشابه: bold, buoyant, high-spirited, light, spirited

- His new play is full of saucy humor.
[ترجمه گوگل] نمایشنامه جدید او مملو از طنز تند است
[ترجمه ترگمان] بازی جدیدش پر از humor است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He couldn't resist flirting with that saucy waitress.
[ترجمه گوگل] او نمی توانست در مقابل لاس زدن با آن پیشخدمت زرنگ مقاومت کند
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست در مقابل لاس زدن با این پیشخدمت مهربان مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: bold in style.
مشابه: dashing, eye-catching, jaunty

- She wore a saucy red dress to the party.
[ترجمه گوگل] او در مهمانی یک لباس قرمز تند پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] لباس قرمز قشنگی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a saucy smile
لبخند با پررویی

2. His daughter is a saucy tomboy.
[ترجمه گوگل]دخترش یک پسر بچه هوس باز است
[ترجمه ترگمان]دختر او یک دختر saucy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was saucy and mischievous when he was working.
[ترجمه گوگل]وقتی کار می کرد، زشت و شیطون بود
[ترجمه ترگمان]موقعی که داشت کار می کرد، این مرد گستاخ و موذی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is a saucy little miss!
[ترجمه Titi] او یک دختر بچه لوسی است!
|
[ترجمه گوگل]او یک خانم کوچولوی متین است!
[ترجمه ترگمان]او یک خانم کوچولوی ناز است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is, for instance, the inevitable saucy servant girl, played in sprightly fashion by Suzanne Bouchard.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، دختر خدمتکار هوس باز اجتناب ناپذیری وجود دارد که سوزان بوچارد به شکلی جذاب بازی می کند
[ترجمه ترگمان]مثلا دختر گستاخ و گستاخ که سوزان بو شار با نشاط و نشاط بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's an exhausting ride from saucy comedy to icky, heartbreaking violence, but don't be put off.
[ترجمه گوگل]این یک سواری طاقت فرسا از کمدی تند به خشونت دلخراش و دلخراش است، اما به تعویق نیفتید
[ترجمه ترگمان]این یک سفر خسته کننده و خسته کننده به خشونت و خشونت بد و غم انگیز است، اما نباید آن را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tell her a saucy joke and if you're quick you can cook dinner for six on her head.
[ترجمه گوگل]به او یک جوک زشت بگویید و اگر سریع هستید، می توانید شام شش نفره را روی سر او بپزید
[ترجمه ترگمان]به او یک شوخی مسخره بگو و اگر زود باشی می توانی برای شش تا سر او غذا درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's a saucy little miss!
[ترجمه گوگل]او یک خانم کوچولوی متین است!
[ترجمه ترگمان]او یک خانم کوچولوی ناز است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Indira Varma plays Maya, a saucy servant girl talented in the art of love.
[ترجمه گوگل]ایندیرا وارما در نقش مایا، یک خدمتکار زرنگ و با استعداد در هنر عشق بازی می کند
[ترجمه ترگمان]ایندیرا Varma، دختر گستاخ که در هنر عشق استعداد دارد، نقش مایا را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hence the saucy video and red lipstick.
[ترجمه گوگل]از این رو ویدیوی تند و رژ لب قرمز
[ترجمه ترگمان]از این رو، رژلب saucy و رژلب قرمز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You saucy little thing!
[ترجمه گوگل]تو چیز کوچولویی
[ترجمه ترگمان]کوچولوی خوشگل!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Saucy Cecil Parkinson lets his fingers do the talking about the one that got away.
[ترجمه گوگل]ساسی سیسیل پارکینسون به انگشتانش اجازه می‌دهد در مورد کسی که فرار کرده است صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]لو ید پارکینسون بذار انگشتانش در مورد کسی که فرار کرده حرف بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can tune in to the saucy encounter by clicking on the video links in the top of our highlights bar.
[ترجمه گوگل]می‌توانید با کلیک کردن روی پیوندهای ویدیویی در بالای نوار برجسته ما، به این رویارویی پرخاشگر بپیوندید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با کلیک روی لینک های ویدئویی که در بالای نوار هایلایت های ما وجود دارد، با آن مواجه شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ken Urdahl is young, a little more saucy.
[ترجمه گوگل]کن اوردال جوان است، کمی تندتر
[ترجمه ترگمان] کن Urdahl \"جوون تر و a\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You saucy little jade!
[ترجمه گوگل]ای جید کوچولو!
[ترجمه ترگمان]کوچولوی خوشگل کوچولوی خوشگل!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر رو (صفت)
fresh, impudent, brassy, presuming, immodest, barefaced, saucy, cheeky, nervy, pert, bold-faced, brazen-faced, flip, lippy, pushing

انگلیسی به انگلیسی

• bold, insolent, disrespectful; lively, in high spirits
someone or something that is saucy is rather rude or cheeky, especially in a light-hearted or amusing way; an informal word.

پیشنهاد کاربران

saucy words
کلمات زشت و رکیک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sauce / sauciness
✅️ صفت ( adjective ) : saucy
✅️ قید ( adverb ) : saucily
جانور گستاخ
saucy beast
وقتی saucy برای گونه ای از حیوانات استفاده می شود چطور معنی می کنیم؟
گستاخ ( انه ) ؛ سکسی
# He was a saucy boy
# a saucy remark
# a saucy manner
# a saucy magazine
# She wore a saucy red dress
گستاخ
a saucy remark

بپرس