صفت ( adjective )
حالات: saucier, sauciest
مشتقات: saucily (adv.), sauciness (n.)
حالات: saucier, sauciest
مشتقات: saucily (adv.), sauciness (n.)
• (1) تعریف: impudent or disrespectful; insolent.
• مترادف: cheeky, disrespectful, flip, flippant, impertinent, impudent, pert, sassy, wise
• متضاد: deferential
• مشابه: bold, brash, brazen, discourteous, forward, fresh, impolite, insolent, naughty, nervy, rude
• مترادف: cheeky, disrespectful, flip, flippant, impertinent, impudent, pert, sassy, wise
• متضاد: deferential
• مشابه: bold, brash, brazen, discourteous, forward, fresh, impolite, insolent, naughty, nervy, rude
- If it hadn't been for the saucy expression on the student's face, the teacher might have believed her story.
[ترجمه گوگل] اگر به خاطر حالت تند و تیز چهره دانش آموز نبود، معلم داستان او را باور می کرد
[ترجمه ترگمان] اگر این حالت گستاخ آمیز صورت محصل نبود، ممکن بود معلم داستان او را باور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر این حالت گستاخ آمیز صورت محصل نبود، ممکن بود معلم داستان او را باور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'd better not speak to me in that saucy manner, young man!
[ترجمه گوگل] تو بهتره با من به این طرز فحش صحبت نکنی، جوان!
[ترجمه ترگمان] بهتر است با من در این حالت پر رویی با من حرف نزنی، مرد جوان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بهتر است با من در این حالت پر رویی با من حرف نزنی، مرد جوان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: bold or impertinent in a way that charms or amuses.
• مترادف: jaunty, lively, pert
• مشابه: bold, buoyant, high-spirited, light, spirited
• مترادف: jaunty, lively, pert
• مشابه: bold, buoyant, high-spirited, light, spirited
- His new play is full of saucy humor.
[ترجمه گوگل] نمایشنامه جدید او مملو از طنز تند است
[ترجمه ترگمان] بازی جدیدش پر از humor است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بازی جدیدش پر از humor است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He couldn't resist flirting with that saucy waitress.
[ترجمه گوگل] او نمی توانست در مقابل لاس زدن با آن پیشخدمت زرنگ مقاومت کند
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست در مقابل لاس زدن با این پیشخدمت مهربان مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست در مقابل لاس زدن با این پیشخدمت مهربان مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: bold in style.
• مشابه: dashing, eye-catching, jaunty
• مشابه: dashing, eye-catching, jaunty
- She wore a saucy red dress to the party.
[ترجمه گوگل] او در مهمانی یک لباس قرمز تند پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] لباس قرمز قشنگی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لباس قرمز قشنگی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید