1. She winked saucily at him.
2. She winked saucily at Jack.
3. The servants likewise used me saucily, and had much ado to keep their hands off me.
[ترجمه گوگل]خادمان نیز از من با احتیاط استفاده می کردند و برای اینکه دست خود را از من دور کنند کار زیادی داشتند
[ترجمه ترگمان]خدمتکاران نیز از من سو استفاده می کردند و به من زحمت می دادند که دستشان را از من دور نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خدمتکاران نیز از من سو استفاده می کردند و به من زحمت می دادند که دستشان را از من دور نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Gossip Girl reversed course and found a way saucily to make a virtue of vacuity and viciousness.
[ترجمه گوگل]Gossip Girl مسیر خود را معکوس کرد و راهی برای ایجاد یک فضیلت از خلأ و شرارت یافت
[ترجمه ترگمان]شایع بود که دختر شایعات را وارونه ساخت و راهی برای ایجاد تقوا و شرارت پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شایع بود که دختر شایعات را وارونه ساخت و راهی برای ایجاد تقوا و شرارت پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. "No turnips for you, then, " the girl said, saucily. "Get out, " Lord Jonos roared at her.
[ترجمه گوگل]دختر با لجبازی گفت: پس شلغم برای تو نیست لرد جونوس به او غرش کرد: "بیرون برو "
[ترجمه ترگمان]\"دختر با صدای بلند گفت:\" \" \"نه شلغم،\" \"برو بیرون\" \" \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]\"دختر با صدای بلند گفت:\" \" \"نه شلغم،\" \"برو بیرون\" \" \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید