satyr

/ˈsætər//ˈsætə/

معنی: ادم شهوانی، موجود نیمه انسان ونیمه بز
معانی دیگر: (اسطوره ی یونان - موجودی که سروسینه ی انسان و دست و پا و شاخ و گوش بز را داشت) ساتیر، آدم هرزه، شهوت پرست، هیز، (مرد) مبتلا به شبق مفرط، افسانه یونانی موجود نیمه انسان ونیمه بز، وابسته به ساتیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: satyric (adj.)
(1) تعریف: (sometimes cap.) in Greek mythology, any of a group of minor gods who represent the spirits of the forests and the mountains, depicted as men with pointed ears and short horns; faun.

(2) تعریف: a man with very strong or uncontrollable sexual desires, or one afflicted with satyriasis.

(3) تعریف: any of numerous butterflies with brown or gray wings, often marked with eyelike spots.

جمله های نمونه

1. His writings teem with satyr and a neatness of style.
[ترجمه گوگل]نوشته‌های او مملو از طنز و سبک آراستگی است
[ترجمه ترگمان]نوشته های او با ساتیر و لطافت سبک حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This seductive satyr is what you get when you cross a car and a computer.
[ترجمه گوگل]این ساتیر اغوا کننده همان چیزی است که هنگام عبور از ماشین و رایانه به دست می آورید
[ترجمه ترگمان]این satyr اغوا کننده چیزی است که وقتی از یک ماشین و یک کامپیوتر عبور می کنید برسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Under the tutorship of Silennus, the Satyr, he was introduced to all the secrets of nature and the culture of the wine.
[ترجمه گوگل]تحت تعلیم سیلنوس، ساتیر، او با تمام اسرار طبیعت و فرهنگ شراب آشنا شد
[ترجمه ترگمان]در سایه tutorship، مرد بزی، او به همه اسرار طبیعت و فرهنگ شراب آشنا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A satyr is half man and half goat in Greek and Roman mythology.
[ترجمه گوگل]ساتیر در اساطیر یونان و روم نیمی انسان و نیمی بز است
[ترجمه ترگمان]A نیمه انسانی و نیمه بز در اساطیر یونان و روم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There and then the satyr told the traveler to leave at once.
[ترجمه گوگل]آنجا و سپس ساتر به مسافر گفت که فوراً برو
[ترجمه ترگمان]آنجا و آن وقت مرد افسانه ای به مسافر گفت که بلافاصله برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Man and a Satyr having struck up an acquaintance, sat down together to eat.
[ترجمه گوگل]مردی و ساتیری که آشنا شدند، کنار هم نشستند تا غذا بخورند
[ترجمه ترگمان]مرد و مرد بزی با هم آشنا شدند و کنار هم نشستند تا غذا بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One day an old satyr called Silenus came to King Midas' palace.
[ترجمه گوگل]روزی ساتیور پیری به نام سیلنوس به کاخ شاه میداس آمد
[ترجمه ترگمان]یک روز یک هیولای افسانه ای به نام Silenus به نام King Midas فرا خوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mystified, a satyr wanted to know what he was doing.
[ترجمه گوگل]شهوانی متحیر شده می خواست بداند دارد چه می کند
[ترجمه ترگمان]هری که گیج شده بود می خواست بداند که دارد چه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I advised Spry to mount a SATYR operation, and demonstrated the device to him.
[ترجمه گوگل]من به اسپری توصیه کردم که یک عملیات SATYR را نصب کند و دستگاه را به او نشان دادم
[ترجمه ترگمان]من به spry توصیه کردم که یک عملیات satyr انجام دهد و دستگاه را به او نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am not a satyr!
[ترجمه گوگل]من طنز نیستم!
[ترجمه ترگمان]من a نیستم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the midst of their circle squatted a bronze satyr, whose round belly contained lamp-oil.
[ترجمه گوگل]در میان دایره آنها یک ساتیور برنزی چمباتمه زده بود که شکم گردش حاوی روغن چراغ بود
[ترجمه ترگمان]در میان حلقه آن ها یک غاز برنزی چمباتمه زده بودند که شکم گرد او شامل روغن چراغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Triton roamed the shores raping anyone who took his fancy and earned himself the title Sea Satyr.
[ترجمه گوگل]تریتون در سواحل پرسه می‌زد و به هر کسی که علاقه‌اش را جلب می‌کرد و عنوان Satyr دریایی را برای خود به ارمغان می‌آورد تجاوز می‌کرد
[ترجمه ترگمان]Triton را از ساحل دور کرده بود و به هر کسی که فکرش را کرده بود تجاوز می کرد و خود را در دریای مدیترانه کسب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The silly girl had managed to get the baggy satyr on her track.
[ترجمه گوگل]دختر احمق توانسته بود ساتیور گشاد را در مسیر خود قرار دهد
[ترجمه ترگمان]آن دختر احمق موفق شده بود گل baggy را که در مسیرش قرار داشت گیر بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I knew that she hadn't intended to kill the baggy satyr.
[ترجمه گوگل]من می دانستم که او قصد کشتن ساتیور کثیف را نداشته است
[ترجمه ترگمان]می دانستم که قصد کشتن آن satyr گشاد و گشاد را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادم شهوانی (اسم)
goat, satyr

موجود نیمه انسان ونیمه بز (اسم)
satyr

انگلیسی به انگلیسی

• faun, one of many minor woodland gods depicted as half man and half horse or goat, attendant of the god dionysus (greek mythology); lecherous man, man with uncontrollable sexual desires
if you refer to a man as a satyr, you mean that he has excessively strong sexual desires; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A mythical creature that is half - man and half - goat, often associated with revelry
🔍 مترادف: Mythical - creature
✅ مثال: The statue depicted a satyr, half - human and half - goat, in a playful pose

بپرس