1. Reforms have led to the saturation of the market with goods.
[ترجمه گوگل]اصلاحات منجر به اشباع بازار از کالاها شده است
[ترجمه ترگمان]اصلاحات منجر به اشباع بازار با کالا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The company's sales are now close to saturation in many western countries.
[ترجمه گوگل]اکنون فروش این شرکت در بسیاری از کشورهای غربی به حد اشباع نزدیک شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون فروش این شرکت بسیار نزدیک به اشباع در بسیاری از کشورهای غربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The refugee camps have reached saturation point.
[ترجمه گوگل]کمپ های پناهندگان به نقطه اشباع رسیده اند
[ترجمه ترگمان]اردوگاه های پناهندگان به نقطه اشباع رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. There was saturation coverage of the event by the media.
[ترجمه گوگل]پوشش اشباع این رویداد توسط رسانه ها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]رسانه ها پوشش اشباع رویداد را پوشش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The market for computer games has reached saturation point.
[ترجمه گوگل]بازار بازی های رایانه ای به نقطه اشباع رسیده است
[ترجمه ترگمان]بازار بازی های کامپیوتری به نقطه اشباع رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The trial was given saturation coverage by the press.
[ترجمه گوگل]این محاکمه توسط مطبوعات پوشش اشباع داده شد
[ترجمه ترگمان]این محاکمه تحت پوشش خبری مطبوعات قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Demand for the product has reached saturation point.
[ترجمه گوگل]تقاضا برای محصول به نقطه اشباع رسیده است
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای محصول به نقطه اشباع رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Newspapers, television and radio are all providing saturation coverage.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها، تلویزیون و رادیو همگی پوشش اشباع را ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها، تلویزیون و رادیو همه پوشش اشباع دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Road traffic has reached saturation point.
[ترجمه گوگل]ترافیک جاده ای به نقطه اشباع رسیده است
[ترجمه ترگمان]ترافیک جاده به نقطه اشباع رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I have complete absence of remorse in this saturation of pleasure.
[ترجمه گوگل]من در این اشباع لذت، پشیمانی کامل ندارم
[ترجمه ترگمان]من در این saturation خیلی احساس پشیمانی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The coffee bar market has almost reached its saturation point.
[ترجمه گوگل]بازار کافیبار تقریباً به نقطه اشباع خود رسیده است
[ترجمه ترگمان]بازار نوار قهوه تقریبا به نقطه اشباع خود رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Note that the saturation potential differences are close to the supply e. m. f. s biasing the operational amplifier.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که اختلاف پتانسیل اشباع نزدیک به عرضه e است متر f بایاس تقویت کننده عملیاتی
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که تفاوت های بالقوه اشباع به منبع تغذیه نزدیک هستند متر f در تقویت کننده عملیاتی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There seems to be no saturation point.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نقطه اشباع وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد هیچ نقطه اشباع وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Supplemental oxygen increases oxygen saturation but does not reduce the incidence of clinically important cardiac arrhythmias.
[ترجمه گوگل]اکسیژن مکمل اشباع اکسیژن را افزایش می دهد اما بروز آریتمی های قلبی مهم بالینی را کاهش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اکسیژن تکمیلی، اشباع اکسیژن را افزایش می دهد اما شیوع بیماری های قلبی مهم بالینی را کاهش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This model of saturation does not in any way diminish the importance of behavior change for individuals.
[ترجمه گوگل]این مدل اشباع به هیچ وجه از اهمیت تغییر رفتار برای افراد نمی کاهد
[ترجمه ترگمان]این مدل اشباع به هیچ وجه اهمیت تغییر رفتار برای افراد را کاهش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید