saturated

/ˈsæt͡ʃəˌretəd//ˈsæt͡ʃəreɪtɪd/

معنی: خیس، اشباع شده، سیر شده
معانی دیگر: سیرا، سیرا شده، مالامال، سرشار، انبارده، آبچکان، (رنگ) مخلوط نشده با سفید، بی سفید، رنگ ناب، (شیمی) سیرشده

جمله های نمونه

1. a saturated solution
محلول اشباع شده

2. my jacket was saturated with water
کت من خیس آب شده بود.

3. commercial advertisements have completely saturated the city
شهر از آگهی های تبلیغاتی کاملا اشباع شده است.

4. if you plunge a piece of cotton in water, it becomes saturated
اگر یک تکه پنبه را در آب فرو کنی اشباع می شود.

5. Fish oils are less saturated than animal fats.
[ترجمه گوگل]روغن ماهی کمتر از چربی های حیوانی اشباع شده است
[ترجمه ترگمان]روغن ماهی نسبت به چربی های حیوانی از چربی اشباع شده کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The grass had been saturated by overnight rain.
[ترجمه گوگل]چمن از باران شبانه اشباع شده بود
[ترجمه ترگمان]علف با باران شبانه پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our culture is saturated with television and advertising.
[ترجمه گوگل]فرهنگ ما از تلویزیون و تبلیغات اشباع شده است
[ترجمه ترگمان]فرهنگ ما از تلویزیون و تبلیغات اشباع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As the market was saturated with goods and the economy became more balanced, inflation went down.
[ترجمه گوگل]همانطور که بازار از کالاها اشباع شد و اقتصاد متعادل تر شد، تورم کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بازار از کالاها اشباع شد و اقتصاد متعادل شد، تورم کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Butter and cream contain a lot of saturated fats.
[ترجمه گوگل]کره و خامه حاوی مقدار زیادی چربی اشباع شده هستند
[ترجمه ترگمان]کره و کرم حاوی چربی های اشباع شده فراوانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Since the US market has now been saturated, drug dealers are looking to Europe.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که بازار ایالات متحده اکنون اشباع شده است، دلالان مواد مخدر به اروپا چشم دوخته اند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بازار آمریکا اکنون اشباع شده است، فروشندگان مواد مخدر به اروپا نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The films manufactured by Hollywood are saturated in the cinemas all over the world.
[ترجمه گوگل]فیلم های تولید شده توسط هالیوود در سینماهای سراسر جهان اشباع شده است
[ترجمه ترگمان]فیلم هایی که توسط هالیوود تولید می شوند در سراسر جهان در سینماها اشباع شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The market has been saturated with paintings like that.
[ترجمه گوگل]بازار از نقاشی هایی از این دست اشباع شده است
[ترجمه ترگمان]بازار از نقاشی ها مثل این اشباع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company claimed to have saturated the market for personal organizers .
[ترجمه گوگل]این شرکت ادعا کرد که بازار را برای سازمان دهندگان شخصی اشباع کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت ادعا می کند که بازار را برای سازمان دهندگان شخصی اشباع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We lay on the beach, saturated in sunshine.
[ترجمه گوگل]ما در ساحل دراز کشیدیم، اشباع از آفتاب
[ترجمه ترگمان]ما روی ساحل دراز کشیده بودیم و زیر نور خورشید خیس بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیس (صفت)
wet, bedraggled, soaked, soggy, saturated, sodden, wettish, soppy, sopped

اشباع شده (صفت)
saturated, sodden, saturant

سیر شده (صفت)
saturated

تخصصی

[عمران و معماری] اشباع - اشباع شده - ترکیب شده - مشبع
[مهندسی گاز] اشباع شده
[ریاضیات] اشباع شده، اشباع
[پلیمر] سیر شده، اشباع

انگلیسی به انگلیسی

• completely soaked, filled to capacity

پیشنهاد کاربران

محاصره شدن هم معنی میده
waterlogged
کاملا خیس شده ، ( به اصطلاح ) خیسِ خالی شده
🐌🦋
اشباع شده از چیزی
برای مثال
saturated fat یعنی چربی اشباع شده
saturated ( شیمی )
واژه مصوب: سیر‏شده
تعریف: ویژگی محلولی که مادۀ حل‏شده در آن در حدِ انحلال‏پذیری باشد|||متـ . اشباع شده
One of the earliest RFLP - based saturated genetic maps
آغشته شده
اشباع رنگ شده، پر رنگ شده ( در صفحه نمایشگرها )
Steeped, soaked, drenched
آغشتن
اندوده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس