صفت ( adjective )
• (1) تعریف: content.
• متضاد: discontented, dissatisfied
• مشابه: content, contented
• متضاد: discontented, dissatisfied
• مشابه: content, contented
- He was satisfied with his life and saw no reason to make any changes.
[ترجمه مجید ابوترابی] . . . و هیچ دلیلی نمی دید که بخواهد دنبال تغییر باشد|
[ترجمه فریناز] اون از زندگیش راضی هست و هیچ مشکلی در زندیگش نمی بینه که زندگیشو عوض کنه|
[ترجمه Pani] او از زندگی اش راضی بود و هیچ دلیلی نمیدید که تغییری در اون ایجاد کنه.|
[ترجمه گوگل] او از زندگی خود راضی بود و دلیلی برای ایجاد تغییر نمی دید[ترجمه ترگمان] از زندگی خود راضی بود و دلیلی نمی دید که تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our aim is for customers to be satisfied.
[ترجمه گوگل] هدف ما رضایت مشتریان است
[ترجمه ترگمان] هدف ما این است که مشتریان راضی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هدف ما این است که مشتریان راضی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: paid in full, as a debt.
• متضاد: unfulfilled
• متضاد: unfulfilled
- He feels a sense of relief, knowing that his debt is completely satisfied.
[ترجمه A.A] او احساس آرامش داره با علم به اینکه از وامش کاملا راضی است|
[ترجمه مرتضی طوسی] او آسایش را حس می کند زیرا وام و بدهی او به طور کامل ادا شده است او کاملأ|
[ترجمه گوگل] او احساس آرامش می کند، زیرا می داند که بدهی او کاملاً ارضا شده است[ترجمه ترگمان] او احساس آسودگی می کند، و می داند که بدهی اش کاملا راضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: having no further questions or arguments; convinced.
• متضاد: unconvinced
• متضاد: unconvinced
- We're satisfied now; we need no further evidence.
[ترجمه مرتضی طوسی] اکنون ما متقاعد شده ایم و نیاز به مدرک و شاهد بیشتری نداریم|
[ترجمه گوگل] ما الان راضی هستیم ما به مدرک بیشتری نیاز نداریم[ترجمه ترگمان] حالا راضی شدیم؛ ما مدرک بیشتری لازم نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید