satisfactorily


بطور رضایت بخش، موافق دلخواه

جمله های نمونه

1. construction works are progessing satisfactorily
کارهای ساختمانی به طور رضایت بخشی پیش می رود.

2. he performed his stint satisfactorily
کارهای محوله ی خودش را خوب انجام داد.

3. The patient is getting on satisfactorily.
[ترجمه شان] بیمار به نحو رضایت بخشی رو به بهبود است.
|
[ترجمه گوگل]حال بیمار رضایت بخش است
[ترجمه ترگمان] بیمار داره satisfactorily میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her disappearance has never been satisfactorily explained.
[ترجمه گوگل]ناپدید شدن او هرگز به طور رضایت بخشی توضیح داده نشده است
[ترجمه ترگمان]ناپدید شدن او هرگز به نحو مطلوب حل نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We cannot yet satisfactorily explain the genesis of the universe.
[ترجمه گوگل]ما هنوز نمی توانیم پیدایش جهان را به طور رضایت بخشی توضیح دهیم
[ترجمه ترگمان]ما هنوز نمی توانیم به نحو رضایت بخشی شرایط پیدایش جهان را توضیح دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our complaint was dealt with satisfactorily.
[ترجمه گوگل]به شکایت ما رضایت بخش رسیدگی شد
[ترجمه ترگمان]شکایت ما به نحو رضایت بخشی روب راه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The goods sampled out quite satisfactorily.
[ترجمه گوگل]نمونه کالاها کاملا رضایت بخش بود
[ترجمه ترگمان]کالاها کام لا رضایت بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The film ended most satisfactorily:vice punished and virtue rewarded.
[ترجمه شان] این فیلم به صورت رضایت بخشی به پایان رسید، بدی ( پلیدی ) مورد مجازات قرار گرفت، و و پاکدامنی ( تقوی ) پاداش خود را گرفت.
|
[ترجمه گوگل]فیلم با رضایت‌بخش‌ترین پایان به پایان رسید: گناه مجازات شد و فضیلت پاداش گرفت
[ترجمه ترگمان]فیلم به نحو رضایت بخشی به پایان رسید: فساد و فضیلت پاداش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The matter has not yet been satisfactorily settled.
[ترجمه گوگل]موضوع هنوز به طور رضایت بخشی حل نشده است
[ترجمه ترگمان]موضوع هنوز به نحو مطلوب حل نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This question has never been satisfactorily solved.
[ترجمه گوگل]این سوال هرگز به طور رضایت بخشی حل نشده است
[ترجمه ترگمان]این سوال هرگز رضایت بخش نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The question has not been satisfactorily answered.
[ترجمه گوگل]به سوال پاسخ قانع کننده ای داده نشده است
[ترجمه ترگمان]این سوال جواب رضایت بخشی نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Duck eggs do not preserve satisfactorily.
[ترجمه گوگل]تخم اردک به طور رضایت بخشی حفظ نمی شود
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ به طور رضایت بخشی حفظ نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The treatment was satisfactorily performed in all patients despite some difficulties in reaching the lesion in 20% of them.
[ترجمه گوگل]درمان در همه بیماران علیرغم برخی مشکلات در رسیدن به ضایعه در 20 درصد آنها به طور رضایت بخشی انجام شد
[ترجمه ترگمان]به رغم برخی مشکلات در رسیدن به ضایعه در ۲۰ % از آن ها، درمان بطور رضایت بخشی در تمام بیماران انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mechanism could still be operated satisfactorily by diplomatic services which were small and content to remain so.
[ترجمه گوگل]این مکانیسم هنوز هم می تواند توسط سرویس های دیپلماتیک که کوچک بودند و راضی به ماندن به طور رضایت بخشی عمل کنند
[ترجمه ترگمان]این مکانیسم هنوز می تواند به طور رضایت بخشی توسط خدمات دیپلماتیک اداره شود که کوچک و راضی به حفظ آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All gliders and light aircraft have to recover satisfactorily with the standard method.
[ترجمه گوگل]همه گلایدرها و هواپیماهای سبک باید با روش استاندارد به طور رضایت بخشی بازیابی شوند
[ترجمه ترگمان]تمام gliders و هواپیماهای سبک باید به طور رضایت بخشی با روش استاندارد بهبود یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنایع غذایی] بطور رضایت بخش – موافق دلخواه

انگلیسی به انگلیسی

• in a satisfying manner, in a gratifying manner; sufficiently, adequately

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : satisfy
✅️ اسم ( noun ) : satisfaction
✅️ صفت ( adjective ) : satisfactory / satisfying / satisfied
✅️ قید ( adverb ) : satisfactorily / satisfyingly
رضایتمندانه

بپرس