satirically


هجوکنان، ازروی هجو، بطنز، بطعنه

جمله های نمونه

1. Literally Marx satirically depicts the capitalist's change in treating the want of individual consumption.
[ترجمه گوگل]مارکس به معنای واقعی کلمه تغییر سرمایه دار را در برخورد با کمبود مصرف فردی به طنز به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]در واقع مارکس satirically را به تصویر می کشد که تغییر سرمایه داری را در درمان نیاز به مصرف فردی به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These unions are satirically called "naked marriages", in which a couple forgoes the traditional ceremony, wedding banquet or owning an apartment.
[ترجمه گوگل]این اتحادیه ها به طنز «ازدواج برهنه» نامیده می شوند که در آن زن و شوهر از مراسم سنتی، ضیافت عروسی یا داشتن یک آپارتمان صرف نظر می کنند
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه ها \"ازدواج غیر رسمی\" نامیده می شوند که در آن زوج در مراسم سنتی، جشن عروسی یا داشتن یک آپارتمان کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Satirically, the saying used to point out that there is a tendency among us, believing that we are more fortunate to others.
[ترجمه گوگل]این ضرب المثل به طنز اشاره می کرد که در بین ما گرایشی وجود دارد که معتقدیم به دیگران خوش شانس تریم
[ترجمه ترگمان]satirically می گوید که این ضرب المثل به این معنی است که در میان ما گرایشی وجود دارد و اعتقاد بر این است که ما نسبت به دیگران fortunate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Satirically, many utopian and dystopian books which reveal the fate of book in utopia suffered the fate of being listed as banned books.
[ترجمه گوگل]از نظر طنز، بسیاری از کتاب‌های آرمان‌شهری و دیستوپیایی که سرنوشت کتاب را در آرمان‌شهر فاش می‌کنند، به این سرنوشت دچار شدند که در فهرست کتاب‌های ممنوعه قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]satirically، بسیاری از کتاب های تخیلی و dystopian که سرنوشت کتاب در مدینه فاضله را آشکار می کند، سرنوشت کتاب را به عنوان کتاب های ممنوع اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I replied satirically: "My dear son, I have lived to be above that sort of thing. "
[ترجمه گوگل]من به طنز پاسخ دادم: پسر عزیزم، من بالاتر از این چیزها زندگی کرده ام
[ترجمه ترگمان]من با لحن تمسخرآمیزی به او گفتم: \" پسر عزیزم، من زنده بوده ام که از این نوع چیزها بالاتر باشم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And for some there were conferences and congresses in glamorous places, the glittering prizes satirically displayed in Lodge's Small World.
[ترجمه گوگل]و برای برخی کنفرانس‌ها و کنگره‌هایی در مکان‌های پر زرق و برق برگزار می‌شد، جوایز درخشانی که به صورت طنز در دنیای کوچک لاج نمایش داده می‌شد
[ترجمه ترگمان]و برای برخی از آن ها کنفرانس هایی برگزار شد و کنگره های برجسته در مکان های پر زرق و برق، جوایز درخشان که در دنیای کوچک Lodge نمایش داده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. More generally, Schumpeter seemed to be playing the role of grand seigneur, and he tended to flatter where flattery was not due, no doubt satirically.
[ترجمه گوگل]به طور کلی تر، به نظر می رسید که شومپیتر نقش یک مقام ارشد را بازی می کند، و او تمایل داشت در جاهایی که چاپلوسی لازم نیست چاپلوسی کند، بدون شک به طنز
[ترجمه ترگمان]معمولا چنین به نظر می رسید که Schumpeter نقش ارباب بزرگ را بازی می کند، و از آن مراقبت می کرد که از او تعریف و تمجید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The synthesis of communist ideology with economic progress is a twentieth century Chinese phenomenon that Wang Qingsong satirically mirrors and critiques.
[ترجمه گوگل]سنتز ایدئولوژی کمونیستی با پیشرفت اقتصادی یک پدیده چینی قرن بیستم است که وانگ چینگ سونگ به صورت طنز آمیزی آن را آینه و نقد می کند
[ترجمه ترگمان]سنتز ایدئولوژی کمونیستی با پیشرفت اقتصادی، یک پدیده چینی قرن بیستم است که وانگ Qingsong را با mirrors satirically و نقد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• through the use of satire; in a satirical manner, in the manner of using mockery and derision to demonstrate the negative aspects of human folly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : satirize
✅️ اسم ( noun ) : satire / satirist
✅️ صفت ( adjective ) : satiric / satirical
✅️ قید ( adverb ) : satirically

بپرس