satirical

/səˈtɪrəkl̩//səˈtɪrɪkl̩/

معنی: هزلی
معانی دیگر: هجو آمیز، طنز آمیز، هجوی، طنزی، satiric هزلی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: satiric (adj.), satirically (adv.), satiricalness (n.)
(1) تعریف: of, concerning, containing, or marked by satire.
مترادف: parodic
مشابه: biting, burlesque, comic, mocking, sarcastic, sardonic, tongue-in-cheek

- The novel is a satirical work that caricatures government officials.
[ترجمه پیام] این رمان یک کار طنز امیز از کاریکاتورهای مقامات رسمی است
|
[ترجمه گوگل] این رمان اثری طنز است که مقامات دولتی را به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان] این رمان یک کار هجوآمیز است که به مقامات دولتی کاریکاتورهای می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: engaging in or given to satire.
مترادف: ironic, parodic
مشابه: comic, sarcastic

جمله های نمونه

1. he staged a satirical burlesque of romeo and juliet
او تقلید طنزآمیزی از رومئو و ژولیت را به صحنه آورد.

2. i liked the satirical dialogue in this film
من از گفتگوی طنزآمیز این فیلم خوشم آمد.

3. one of her satirical sketches
یکی از آثار کوتاه و طنزآمیز او

4. "mice and cats" is a satirical poem
((موش و گربه)) شعری طنزآمیز است.

5. i'll excoriate my enemies with this satirical essay!
با این مقاله ی طنزآمیز پوست دشمنانم را خواهم کند!

6. She writes satirical sketches for a magazine.
[ترجمه گوگل]او برای یک مجله طرح های طنز می نویسد
[ترجمه ترگمان]او طرح های هجوآمیز خود را برای یک مجله می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Overall, the tone of the book is satirical/the book is satirical in tone.
[ترجمه گوگل]در کل، لحن کتاب طنز است/ کتاب لحن طنز دارد
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته لحن کتاب هجو است \/ کتاب مورد هجو قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A vein of satirical anger runs through all his work.
[ترجمه گوگل]رگ خشم طنزآمیز در تمام آثار او جاری است
[ترجمه ترگمان]یک رگه از خشم satirical در تمام آثار او جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. " Private Eye " is a satirical magazine.
[ترجمه گوگل]"چشم خصوصی" یک مجله طنز است
[ترجمه ترگمان]\"چشم خصوصی\" یک مجله فکاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were farcically satirical potted biographies in sets of two rhyming couplets.
[ترجمه گوگل]آنها بیوگرافی های طنزآمیز گلدانی در مجموعه های دوبیتی قافیه بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها potted را در دو گروه قافیه دار یا دو قافیه ساز تعریف می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When Lee, the director, is being satirical and outrageous, the movie is quite funny.
[ترجمه گوگل]وقتی لی، کارگردان، طنزآمیز و ظالمانه است، فیلم کاملاً خنده دار است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که لی، کارگردان، طعنه آمیز و ظالمانه است، فیلم بسیار مضحک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unlike Waugh, Frayn is bitter-sweet rather than utterly satirical about journalism.
[ترجمه گوگل]برخلاف واو، فراین در مورد روزنامه نگاری به جای اینکه کاملاً طنزآمیز باشد، تلخ و شیرین است
[ترجمه ترگمان]بر خلاف Waugh، Frayn به جای انتقاد از روزنامه نگاری، تلخ و شیرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She specializes in over-the-top satirical comedy.
[ترجمه گوگل]او در کمدی طنز بیش از حد تخصص دارد
[ترجمه ترگمان]اون متخصص کمدی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the thesis also discusses the satirical techniques developed by Sinclair Lewis in Arrowsmith .
[ترجمه گوگل]و این پایان نامه همچنین تکنیک های طنزی را که سینکلر لوئیس در Arrowsmith توسعه داده است، مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]و این پایان نامه همچنین در مورد تکنیک های هجوآمیز که توسط سینکلر لوییس در Arrowsmith توسعه داده شده است، بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هزلی (صفت)
satiric, satirical

انگلیسی به انگلیسی

• having the qualities of satire, using mockery and derision to demonstrate the negative aspects of human folly
satirical drawings, writings, or performances use satire to criticize something.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Using humor, irony, or ridicule to criticize or mock something or someone 🎭🗣️
🔍 مترادف: Mocking
✅ مثال: The satirical article cleverly exposed the absurdities of the new policy.
دوستان satirical به معنی طنز آمیز ( طنز انتقادی ) هست ولی برای روشن تر شدن ماجرا مثال مجله گل آقا رو میزنم؛ هم طنز آمیز بود و هم انتقادی.
satirical magazine که داخل دیکشنری کمبریج اومده دقیقاً مثالش مجله گل آقای خودمونه.
( قبلاً ادبیات خوندم و به ادبیات طنز میگفتیم satirical literature )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : satirize
✅️ اسم ( noun ) : satire / satirist
✅️ صفت ( adjective ) : satiric / satirical
✅️ قید ( adverb ) : satirically
sarcastic, critical, and mocking
To criticise people or idea with humor
برای انتقاد از مردم یا ایده با شوخ طبعی
* - *
⁦⁦⁦هجو آمیز - سرزنش کننده - نکوهنده - نکوهش آمیز
( که لحنی گزنده، صریح و گاه توهین آمیز دارد و برای بیان دردهای اجتماعی - سیاسی بکار می رود )
a new satirical comedy show that pushes all the right buttons
...
[مشاهده متن کامل]

یه نمایش کمدی هجوآمیز که خوشحالی و خنده رو به لب مردم میاره
▪️▪️▪️
. . .
In an interview with The Washington Post, Khalifa said the controversial scene was satirical and should be taken as such, claiming that Hollywood films depicted Muslims in a far more negative light than any pornographer could

طنز

بپرس